خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

خاک

جمعه, ۴ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۶ ب.ظ
حدیث داریم که وقتی خیلی شادی یا خیلی دلگیری به قبرستان برو تا روحیت تعدیل بشههمیشه فکر میکردم آدمی که خیلی غمگینه چطور ممکنه روحیش شاد بشه با رفتن به قبرستون؟؟؟امروز رفتیم خواجه ربیع.سر خاک پدر بزرگهام و مادر بزرگهامو البته چند تا دوست و آشنا....دلخور و ناراحت بودم اما وقتی چشمم به سنگ قبرا افتاد به این فکر کردم که همه ما آخرش جامون همینجاستزیر این خاکپس چرا خودمونو باید به خاطر هر چیزی چه بزرگ چه کوچیک عذاب بدیم؟؟؟عجیب بود اما چند دقیقه ای که تو اون هوای سرد زیر بارون اونجا راه رفتم حالم خوب شد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۰۴
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.