خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

...

چهارشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۵ ب.ظ
دیروز:خونه عمه... شله...روضه...خودنمایی (بعضیا)...اتلاف وقت...حرفهای بیخود شنیدن... خدا قبول کنه ازشعصر....حرم....خیلی سرد...خیلی شلوغ...دسته دسته نشسته بودن بیرونو شمع روشن کرده بودن به نیت شام غریبانهمه جا کثیف میشد به شدت با شمع و پلاستیک سوخته و جعبه های شمع اما هیچ کی به رفتگرا نمیگفت دستتون درد نکنه عزداریتون قبول رواق امام خمینی...جمعیت...میخوند و سینه میزدن و گریه میکردن...حقیقتا اونجا بهشته حال و هواش یه چیز دیگه اس.حاظری از سرما یخ بزنی اما اونجا باشی به یاد همه تونم بودم...بدون تعارفامروز:خونه نرگس و باز هم یه جمع قدیمی که البته دوتاشون کم بودنو میبینی که همه بزرگتر شدن نسبت به 5سال پیش که تازه اومده بودن دانشگاه حتی نسبت به یه سال پیش که فارغ التحصیل شدنو من ناخودآگاه دلتنگ شدم...دلتنگ یه جای خالیهمه یا درس میخونن (ارشد) یا سر کارن جز مهناز که یه کوچولو تو راه داره و من که .... اما حسرتی تو دلم نیست از راهی که بقیه رفتنهر کسی راه خودشو داره
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۱۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.