خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

خدا رحم کنه

جمعه, ۱۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۹:۰۷ ب.ظ
راستش اصلا حال خوشی ندارم امشب یه صحنه ای دیدم که خیلی آزارم میده البته الان کمی بهتر شدم تو این چند ساعتی که گذشته ساعتای 6 عصر تو بزرگراه امام علی بودیم این بزرگراه سمت راستش یه سد هست که دورو اطرافش تا مسیری طولانی خاکی و خار و نا همواره البته ماشین رو نیست کنارش جدول داره و البته سدش خیلیم آب نداره درست کمی بعد از پیچ ....یه 206 سفید نگهداشته بود در عقب باز بود و همون موقع چشممون افتاد به یه پسر و دختری که بیرونش بودن دختر خیلی شیک و امروزی پسره هم همینطور پسره یقه دختره رو محکم گرفته بود و میکشید سمت ماشین طوری که روسری دختره افتاده بود دور گردنش وقتی به زور نزدیک ماشین کردش هلش داد سمت در عقب و با پاش یه لگد محکم بهش زد و دختره پرت شد تو ماشین... به نظرم رسید تو ماشین هم عقب و هم جلوش کس دیگه ایم بود... خیلیا مثل ما این صحنه رو دیدن اما....بابا جلو که رفت سرعتو کم کرد و ایستاد ماشینه هم از جاش تکون نخورد....بالاخره ما هم رفتیم فقط دعا میکنم اون اتفاقی که ما فکر میکنیم نباشه خیلی بهم ریختم...مردم انگار نه انگار البته ما که نمیدونیم چی شده و حق با کیه شاید .... ولی همچین صحنه ای چیز کمی نیست که از کنارش به راحتی رد شد از دست ما هم که کاری بر نمیومد اینجور آدما معمولا خطرناکن.بعلاوه اونا چند نفر بودن... تازه بابا میگفت تو این مسیر از این اتفاقا و شبیهش خیلی میبینه...!!!! چند وقت پیشم که خیلی حالم گرفته بود داستان زندگی یه دختری رو خوندم بی نهایت پاک بود و تیز هوش و مهربون....و به دلایلی مادرش از بچگی ازش متنفر بود و اصلا در حقش مادری نمیکرد (خانواده خیلی مرفهیم داشته) اما این دختر همه زندگیش خودشو حفظ کرده بود تا اینکه دوره کارشناسی ارشدش یکی از همکلاسیای پسرش شدیدا بهش ابراز علاقه میکنه و هرچی دختره باهاش دعوا و کم محلی میکنه فایده نداره... خلاصه به پیشنهاد پسره تصمیم میگیرن مدتی آشنا بشن و اگه مناسب بودن خانواده ها در جریان قرار بگیرن پسره هم خیلی پاک و خوب بود اما یه سری دوستای بدی داشت درست چند روز قبل از اینکه پسره قرار بوده با خونوادش برن خواستگاری دختره، پسره زنگ میزنه به دختره و میگه یه جشن تولد دعوته و مجبوره بره و نمیخواد تنها باشه و بعد از کلی بحث و دعوا دختره رو راضی میکنه باهاش بره وقتی میرن میبینن از اون جشناست....دختره هم که خیلی عصبی میشه اونجا با یکی از دوستای پسره دعواش میشه و اونم برای تلافی کاری میکنه که... بهشون اول آب پرتقال میده که پسره هم میخوره و بعد مشروب میده که بازم متاسفانه پسره کمی میخوره و بعدم به زور یه پارچ بهش میخورونن به زورو بعدم که دیگه تو حال خودش نبوده با دختره میندازنش تو اتاق.... ولی به اینم بسنده نمیکنه و برای انتقام چند نفری میریزن سر دختر بدبخت و غیر از اینکه حسابی میزننش و ....زخمی و در حال احتضار میذارنش تو ماشینش و میبرن جلو دانشگاهش ولش میکنن بعد از چند روزم عکسای دختره رو تو همون حالت میفرستن به پدر و تمام دوستای پدرشو  همکاراش که ایمیلاشون تو لپ تاپش بوده واونا دزدیده بودنش خیلی مفصله که نمیتونم همه شو بگم اما به هر حال پدر برخلاف میلش دختره رو از نظر مالی ساپورت میکنه و خونه و زندگی درست میکنه و خودشو زنو یه دختر دیگش به خاطر بی آبرویی میرن یه کشور دیگه.... حالا همه مسائل کنار اون پسره هم وقتی به حال خودش برگشته و فهمیده چی شده از خونه زده بیرونو مثلا پشیمون شده... ولی این وسط یه انسان واسه همیشه تباه شد ولی یه چیزی خیلی قابل ستایش بود اول اون پاکی که واقعا داشت نه فقط تو حرف و دوم اینکه هنوز خدا رو داشت یه آدم چقدر میتونه کثیف باشه؟؟؟ وقتی این چیزا رو میبینم و میشنوم از (ببخشید) جنس مرد متنفر میشم که به خودشون اجازه چنین جنایتی رو میدن البته درست نیست جمع بست .همه اینجوری نیستن اما اکثر مردا وقتی از یه زنی خوششون میاد فکر میکنن اون باید کاملا در اختیار خودشون باشه حالا یه عده که دین و ایمانیم ندارن .... به کنار ولی خیلیا هم که ادعای مسلمونی میکنن و دم از علی(ع) و مرامش میزنن خیلی مسائلو رعایت نمیکنن مخصوصا تو حرف زدن اعصابم خورده بعدا تو یه پست دیگه بیشتر مینویسم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۱۸
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.