خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

قهوه

جمعه, ۲ دی ۱۳۹۰، ۰۴:۳۰ ب.ظ
نمیدونم چرا اینقدر از قهوه بدم میاد همین که بوش بهم میخوره حالی به حالی میشمالبته ببخشیداااا نمیدونم چرا بعضیا این همه این تلخی رو دوست دارنش!!؟؟ خب ضائقه اس دیگه امروزم مامی میخواست به زور یه فنجون بهم بدهولی من مقاومت کردم! گاهیم بعضی آدما مث همین قهوه تلخن (یا شاید اولش تلخ به نظر میرسن و بعد میفهمیم تلخیشون تو ظاهره و اِلا دلنشینن) اما ما دوسشون داریم و دیگران پیش خودشون فکر میکنن چرا؟؟؟ و خیلی چیزای دیگه هم همین حالتو داره......   الان یاد یه آیه ای افتادم که مظمونش اینه « چه بسیار چیزهایی که شما از آن اکراه دارید در حالی که برایتان خوب است و چه بسیار چیزهایی که به آن مایل هستید درحالیکه برایتان بد است و خدا بهتر از هرکسی میداند که چه چیز برای شما خوب است و چه چیزی بد »
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۰/۰۲
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.