خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

عشق

دوشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۲۰ ق.ظ
حاضری به خاطر کسی که عاشقشی کیلومترها راه و پیاده بری تا برسی به خونش؟؟ اونم تو سرما و بارش برف... و هیچ ناله و شکایتیم نکنی...حتی تو دلت و هر لحظه خوشحال تر از قبل باشی چون داری لحظه به لحظه بهش نزدیک میشی و این چیزی بود که من دیدم به چشم اونم نه یه نفر و دو نفر...گروه گروه نه فقط جوونا ی سرحال ...پیر مردا و پیر زنا از روستاها و شهرستانای اطراف با پای پیاده میومدن حرم امام رضا(ع) تو اون سوز سرما که من چند لحظه از ماشین پیاده شدم اما نتونستم تحمل کنم و سریع برگشتم تو ماشین و دیروز سرتر بود و امروزم سرد تر از دیروز اما هنوز این اومدنا ادامه داره حتی بیشتر شده   ********************************************************* نمیدونم منم عاشقم یا نه...؟؟؟؟ اما هر چی دارم از برکت همون صحن و سراست حتی آبرویی که خودش برام حفظش کرد ایشالا که همیشه قدر شناس باشم....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۰۳
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.