خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

زنجیر

دوشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۲۵ ب.ظ
بعضی دوست داشتنا انگار آدمو به زنجیر میکشه..... انگار تو یه قفس تنگ زندانیت میکنه که هی میخوای ازش فرار کنی ولی نمیتونی از بس زیادی نگرانتن که نکنه ...؟؟؟ وقتی یکیو دوس داری حتی نباید انتظار داشته باشی هر موقع از کنارت رد شد بهت سلام کنه و اگه اینکارو نکرد ...داغ کنی خب شاید اصلا تو رو ندیده!!! شاید اینقدر عجله داشته که نمیتونسته صبر کنه...حتی برای چند لحظه شاید اصلا اون لحظه حوصله حرف زدن با هیچ کیو نداشته...حتی تورو ولی اینا دلیل بر دوست نداشتن نیست (این یک خطابه ی عاشقانه نیست لطفا اشتباه نکنید در حین خوندنش) ___________________________________ نمیدونم چرا خوابم نمیبره باز این روزا از خستگی یا از فکر و خیال؟؟؟!!! دومی بیشتر آدمو خسته مینه گاهی دلم میخوا با یه چاقوی تیز مغزمو بشکافم، اون افکاری که آزارم میده و دربیارم، بریزمشون تو یه پلاستیک زباله و بذارم دم در و مطمئن بشم ساعت 10 شب دیگه خبری ازشون نیست!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۲/۰۸
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.