خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

سوت پایان

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۵۸ ق.ظ
دو سال پیش مادرش به خاطر سرطان فوت کرد خواهر و برادر بزرگش که ازدواج کردن پدرشم یه زن جوون گرفته بود و با بچه ها هم زیاد میونه ی خوبی نداشت شنیدم همین اخیرا مونا با زن باباش بحثش شده و باباشم طرف زنشو گرفته و اونم کتک زده مونا هم با قهر از خونه رفته بود بیرون...... امروزم خبر فوت مونا رو دادن سرطان داشت بعد از کلی شیمی درمانی و درد و عذاب امروز برای همیشه راحت شد خیلی جوون بود خدا گناهاشو میبخشه چه بسا تو همین مدتی که اینقدر زجر کشید بخشیده شده خوش به حالش این دنیا هیچ ارزشی نداره همش حرص و جوش و نگرانی حتی خوشیاشم کلی درد سر و ناراحتی با خودش داره خوش به حالش که قبل از اینکه بارشو سنگین کنه رفت راحت شد از همه چیز و همه کَس
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۱۰
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.