خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

داستان!!

جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۳ ق.ظ
یه روزی حضرت موسی داشتن میرفتن کوه طور برای راز و نیاز با خدا نزدیک کوه زنی رو میبینن که سخت در حال گریه و زاری بوده زن تا حضرت موسی رو میبینه با گریه و التماس میگه ای موسی تو که با خدا حرف میزنی ازش بخواه گناهان منو ببخشه.من مرتکب گناه بزرگی شدم.اگه تو ازش بخوای شاید ببخشه.... حضرت موسی (ع) قبول میکنن و میرن .... و برای اون زن طلب بخشش میکنن خداوند هم میفرمایند به اون زن بگو بخشیده شد حضرت موسی (ع) پیش زن میره و میگه خدا تو رو بخشید بعد میپرسن مگه تو چه کار کردی که اینقدر زاری کردی و .....؟؟ و زن شروع به تعریف کردن میکنه: من جوون بودم که شوهرم و از دست دادم و یه پسر داشتم روزها گذشت و من به تنهایی زندگی کردم و با سختی بچه مو بزرگ کردم پسرم به سن جوانی رسید و من چون خیلی تنها بودم و نیاز داشتم روزی به پسرم گفتم :اگر شبی ، نیمه شبی کسی تو رو نوازشی کرد نگران و کنجکاو نشو..... و شبی به سمت پسرم رفتم و ... در تاریکی او هم نفهمید که من مادرشم...... تا اینکه مدتی بعد فهمیدم از پسرم بار دار شدم به اون گفتم من باید مدتی از اینجا دور شم....و او هم بدون اینکه بفهمه قبول کرد رفتم مدتی جایی گذروندم تا بچه که یه دختر بود متولد شد.بعد بچه رو به خانواده ای که بچه نداشتن سپردم و برگشتم سالها گذشت و پسرم به سن ازدواج رسید و با دختر آشنا شد دختر رو که دیدم و با مادرش صحبت کردم فهمیدم این همون دختره که به این شهر اومده و اینجا زندگی میکنه و چون پسرم خیلی اصرار داشت و منم نمیخواستم گناه دوباره ای صورت بگیره پسر خودم و اون دختر رو کشتم و دچار عذاب وجدان شدیدی شدم و زندگیم روز به روز هم بدتر از قبل شد هم به خاطر زنا با فرزند خودم و هم قتل نفس و الان خیلی خوشحالم از اینکه گفتی خدا منو بخشیده...... بعد از اون حضرت موسی از زن جدا شد و رفت روز بعد که دوباره به همون کوه برای مناجات با خدا رفت خداوند به حضرت فرمود: موسی! به اون زن بگو گناهش چند برابر قبل شده و هرگز دیگه بخشیده نمیشه حضرت موسی میپرسن چرا؟ و خدا میفرماید: دیروز که از من طلب بخشش کردی براش بخشیدم چون گناه اون فقط بین من بود و خودش و هیچ کسی نمیدونست اما دیروز برای تو هم تعریف کرد و فرد دیگری رو از گناهش آگاه کرد و خودشو رسوا کرد و آبروی خودشو جلوی خلق من ریخت قابل توجه ما وبلاگ نویسا!!!!! که بعضیامون میایم تو وبلاگمون چه چیزایی رو تعریف میکنیم که فقط خودمونو سبک کنیم مثلا!!!؟؟؟؟؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۱۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.