خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

حرم

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۵۴ ب.ظ
چقدر شلوغ بود خدایا شب آخر از میدان بسیج تا خود حرم مجبور شدیم پیاده بریم به خاطر طرح ترافیک فقط تاکسیا و موتوریا حق ورود داشتن اون مسیرم که کلا تاکسی کمه بیشتر شخصیا کار میکنن....و یه عالم مسافر..... خیلیم هوا گرم بود تو حرم نماز دوم بود که رسیدیم بعد نماز رفتم واسه مامی آب بیارم دو بار غلغله بود جلو آبخوریا...فشار آبم که حسابی کم شده بود ما هم که اولش لنگ آب بودیم بعدشم کلی دنبال سرویسای بهداشتی وقتمون گذشت خلاصه دهن من یکی که حسابی آسفالت شد دست آخرم پدر محترم کارشون یه ساعت جلوتر تمومم شد و اومد گفت :خب! بریم؟؟؟ که من مخالفت نمودم و یه 15 دقیقه ای رفتیم زیارت کردیم ولی خب خوب بود....خیلی خوب...همینکه پام رسید اونجا بازم شکر دیشبم مث اون شبی که تو جمکران بودم بی اختیار اشک ریختم بی اختیار شکایت کردم دلم خیلی تنگ بود عیدا که میشه دلم خیلی میگیره ولی فک نمیکنم دیگه هیچ موقع مث اون شب کسی جوابمو بده......................... شایدم هنوز وقتش نرسیده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۵/۲۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.