خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

وضعیت زرد

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۴۷ ب.ظ
همونطور که قبلا گفتم من(یک طرف) و بابا و مامان (طرف دیگه) برای اینکه با هم مشکل پیدا نکنیم قبول کردیم که کنار بیایم با هم یه جورایی! در واقع به هم باج میدیم.... چند روز پیش درست همون کاری که خواستن و کردم غرم نزدم!هرچند دلم خون بود ولی اونقدر خندوندمشون که کامشون شیرین شد بعد از اینم رویه همینه....هرچند میدونم خودم فرو میریزم....ولی دیگه مهم نیس...لااقل یکی این وسط خوشه(یک طرف) امروز به شیوه ی سیاست دخترانه ی خودم آویزون بابا شدم و گفتم میخوام 1تا3 برم تمرین! و بابا گفت عیبی نداره برو! و من هنوز تو کفم که چه زود پذیرفت این بار.....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.