خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

راه___________________ راه

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۴۴ ق.ظ
امروز قرار بود برم یه جایی یه قرار کاری بود (تقریبا) ینی اگه میرفتم میشد همه میگفتن برو اما رفتن من همانا و هوایی شدنم همانا و در نتیجه تحت فشار قرار گرفتنم برای رها کردن شنا هم همان! دیشب قرارامو گذاشتم اما ته دلم راضی نبود صبح چند دقیقه قبل از اینکه ساعت زنگ بزنه بیدار شدم اس ام اس زدم گفتم "سلام.من نمیام" به همین راحتی خودمو خلاص کردم چرا باید وقتمو تلف میکردم و تو این هوای سرد و خیابونا و پیاده روهای برف و یخی و لیز تا اونجا میرفتم وقتی میدونستم دلم راضی نیست و تا از شنا دست برندارمم نمیتونم برم سراغ این؟؟؟ خوشحالم که کاری رو انجام دادم که به دلایل زیادی میدونستم صلاحم توشه نه اونی که پول توش بود و همه میخواستن
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۲
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.