خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

فک کنم تموم شد

يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۵۹ ق.ظ
دیشب به سمیرا اس دادم و گفتم امروز من میرم خونه شون که به مامانش باد بدم ساعت 10 رفتم اخلاقای سمیرا رو میشناسم .میدونم که ناراحت نمیشه معمولا .... گفتم بهش آخر هفته آزمون دارم و اگه حتی یک درصد هم قبول شم و بخوام برم کلاس 10-12 روز صبح تا ظهر درگیرم خودشم ادامه داد بیای خونه دیگه جنازه ای هم به خودش یاد دادم و هم به مامانش و همه چیم مثل همیشه به خنده و شوخی برگزار شد و برگشتم اصولا آدم طلبکاری نیست اینکه میاد خونه ی ما زیاد میمونه هم از سر تنهاییه و اینکه حوصله ی مامانشو نداره متاسفانه مامانشم تنهاست....به خصوص بعد فوت باباش لااقل اینجوری شاید بیشتر پیش مامانش بمونه خلاصه قضیه رو همینجوری ختمش کردم تا نه خودم اذیت بشم و نه اون و نه بقیه گذشته از اینکه خودم خیلی کار دارم و نمیتونم وقتمو اینجوری بگذرونم دوس ندارم با کسی زیادی از حد قاطی بشم که بعد توقع ایجاد بشه و دلخوری پیش بیاد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.