خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

شبهای ناتموم

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۵۰ ب.ظ
اسفند فکر میکردم تا  عید تکلیفم روشن میشه ................ولی نشد الان فکر میکنم تا آخر فروردین دیگه تموم میشه و راحت میشم.............امیدوارم این یکی دیگه بشه...خوبم بشه آنی مدرک نجات غریقشو گرفت دایی میگفت منو اون شرایطمون تقریبا مث هم بود...هردومون شنا رو از سن کم شروع کردیم و خیلیم دوست داشتیمش و دوست هم داشتیم که مربی یا ناجی بشیم ولی یه تفاوت اساسی بین ما دوتا بود! اونم اینکه باباش همیشه تشویقش میکرد که بره دنباله شو بگیره و مدرکشو بگیره ولی من همچین مشوقی که نداشتم بماند....بابا همش میگفت و هنوزم میگه به چه درد میخوره؟؟؟ ولش کن.... جالبه که باباهامونم جفتشون ورزشکارن و دوست و همکار .............. با اینهمه تفاوت اون تهرانه و من مشهد آنی مسابقاتم شرکت میکرد و مدالم داره به تشویق باباش و من فقط یکی دوبار شرکت کردم و بار دومم مدال گرفتم اما نخواستن که ادامه بدم............................... چرا علاقه ی من باید بشه مایه ی عذابم؟؟؟ کی این شب بیداریا تموم میشه...نمیدونم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۱۲
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.