خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

گره ی کور

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ق.ظ
تمام خانواده ی پدریم اصالتا تبریزین وقتی بچه بودیم و مادر بزرگ هنوز زنده بود مدام دور هم جمع میشدیم تو خونش ترکی یه مقداری از اون موقع ها یاد گرفتم اما خیلی کم .در حد فهمیدن کلیات اونم نه همیشه چچون این جمع ها با رفتن مامان بزرگ از هم پاشید..... ولی هنوز یه جورایی با این لهجه درگیرم چیزی که زمانی ازش بیزار و متنفر بودم حالا چنان بهم گره خورده که نمیتونم از خودم جداش کنم کافیه هرجایی بشنوم تلخی بی پایان که میگن اینه گرچه قرار بود فقط یه پایان تلخ باشه!برای همیشه و فقط در یک نقطه به آخر برسه گفته بودم این دوتا جمله یه معنی میدن............
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۳
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.