خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

...

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۴۴ ب.ظ
رو کــرده دنــیا دفــتر مـــشق ســـیــاهـــم را از دســت دادم ناگهان پشت و پـــنـاهـــم را در شـــهر ما عاشق شدن عیـن پشیمانی است پــس داده ام تــاوان تـــلخ اشــــتبـــاهـــم را من شـــاه شطـــرنــجم که ماتــم برده از بازی در بــین جنگی سخت گم کردم سپاهـــم را مـــانــند بـــهلولم که غمگین بود و می خندید بــاور نـــکن ایـــن خنده های گاه گـاهـــم را سخت است خنجر خوردنم از پشت اما نــه نشنـیده کس حـتی صدای اشـک وآهــــم را مثل پلنگی پــیر و زخمی باز خـــواهم گشت از پـیـش مردابـــی که پرپر کرد ماهــــــم را من برگ خشک و فصل پاییز و هوایی سرد انـــگار پای عابــران کــج کرده راهــــــم را
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.