خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بی ارزش

جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱ ب.ظ
چقدر ارزشها زود عوض میشه برای بعضیا با افتخار میگن هیچ چیو قبلو ندارن...در واقع به هیچ چی اعتقاد ندارن...خدا و پیغمبر و امام و ...... با افتخار قلیون و سیگار میکشن و از اینکه اینچنین زنهای آزادی تو زندگی هستن خوشحالن!!!!! سیگارشونو ترک نمیکنن بعد میپرسن چطوری اینقدر پوستت صاف و شفافه؟؟ هزینه های زیادی برای کرمهای مختلف میدن تا پوستشون خوب بشه!!!! یکی متاهله و شوهرشو مزاحم میدونه و اون یکی طلاق گرفته و دلش میخواد خونه ی مستقل از پدر و مادرش داشته باشه تا آزاد باشه...مستقل و دور... یکیم که مجرده و کلا با ازدواج مخالفه...پسرای زیادی شماره شو دارن و باهاش در ازتباطن اما میگه دوست پسر ندارم! (به اون معنی خاص نداره) علاقه ای به رفت و آمد با فامیل ندارن و چند سالی هست نمیان مشهد!! مادرشونو جلوی دوستاشون به عنوان خدمتکار معرفی میکنن احساسیم به فامیل ندارن و براشون عجیبه وقتی میگی من فلانی رو دوست دارم!! همه اینا از وقتی شدت گرفت که پایتخت نشین شدن و فکر کردن دیگه کسی همسطهشون نیست!! از سالها پیش که پدرشون برای درآمد بیشتر منتقل شد اونجا و شب و روز کار کرد و دیر وقت اومد و نفهمید بچه ها چطوری بزرگ شدن؟؟!!! و مادر با قرصای خواب بیشتر و قوی تر همیشه خوابید و خوابید و نفهمید بچه ها کی راهو عوضی رفتن؟؟؟!!! و همینطور همه چیز نادیده گرفته شد....عادی شد....تا شد این!  با سابقه ای که از بیخیالی این پدر و مادر داشتم انتظار چنین وضعی از بچه هاشون خیلیم عجیب نبود! امروز بیشتر از کسی تعجب کردم که پدر و مادرش ادعاشون کم نیست! شاید از همه ایراد گرفتن...کمترینش اصلاح صورت خود من با وجودی که مجردم! امروز دیدم شازده که تازه داماده عکس عروسیشو گذاشته تو پروفایل یاهو!!!!!!!!!! از این همه بی غیرتیش خیلی بدم اومد این همونی بود که همه میگفتن خیلی پسر خوبیه! یه جوجه ی کم سن و سال (24 ساله) که مادر و پدرش خیلیا رو مسخره کردن و ایراد میگرفتن و هنوزم میگیرن و دل بعضیارم خیلی شکستن ولی خودش مدتها مشغول بود با جفتش جفتی که هیچکی ازش خبر نداشت! تا اینکه یهو و خیلی عجله ای همه دعوت شدن عروسی و مثل بمب ترکید!!!! و کلیم سوال  دنبالش بود!!!!؟؟؟ مشکل اینجاست که میبینی بعضی آدما یه ایرادایی از اطرافیانشون میگیرن و دائم هم تکرار میکنن ولی خبر ندارن بچه های خودشون چند برابر همون ایراداتو دارن کاش به جای اینکه دنبال نقطه ضعفای این و اون باشیم یه کم خودمونو درست کنیم تا نشیم نقطه ضعف واسه بقیه! و من با همه وجود برای خودم دعا میکنم تا راه خطایی نرم که اینطور رسوا بشم! و مهمتر اینکه لحظه ای به خودم واگذار نشم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۵
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.