[عنوان ندارد]
پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ب.ظ
خیلی عصبی شدم.خودم میفهمم..یه جوری که هر روز صبح که پامیشم اول باید دعا کنم کسیو آزار ندم!!
کارمم
یه جوریه که هی باید حواسم جمع باشه...تذکر بدم...تذکرم که همیشه با لبخند
نمیشه دیگه ...بعضیا یه کارایی میکنن و لجت در میاد...بعضیام زبون
درازن....وای خدای من خیلی باید رو خودم کار کنم خب اونا هم نمیخوان مشکلی
براشون پیش بیاد که اشتباه میکنن....
مینویسم و پاک میکنم.....................................
امروز
از تی وی یه چیزایی میشنیدم که هی دلم میسوخت...میگفت حتما از امام رضا
بخواین کمکتون کنه و مطمئن باشین میکنه...منم هی یادم اومد از چیزی که
خواستم،چیزی که گرفتم و نتیجه ای که حاصل شده!!
باز نمیدونم کیه به هر دو سیمم تک میزنه و قطع میکنه!منکه تحویل نمیگیرم ولی بدم میاد ازینایی که اینکارارو میکنن
این یکی احتمالا از دوستام باشه...هرکی هست خیلی کارش بیخوده.که چی مثلا؟؟؟
چهارشنبه که با سمی رفتیم واسه خرید نهایی با خودم گفتم دیگه با این نمیام خرید! یه کم زیادی راحته!
فروشنده
هم یه پسر جوون بود البته فک نمیکنم سن و سالی داشت ولی خیلی بلند و هیلکش
بزرگ بود...خدا رو شکر آدم با شخصیتی بود ولی سمی با اینکه 30 سالشه و
دختر خیلی خوبیم هست دیگه زیادی راحت بود ....
۹۲/۰۷/۱۱