خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

نمیدونم این شعر از کیه

جمعه, ۲۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ق.ظ
‫ای همه غمگین اگر تنها شدی من با توام خسته دل از هر که ، وز هر جا شدی من با توام گر به کنج بی کسی آمیختی با درد خویش دلگران از مردم دنیا شدی من با توام از غمت گریان منم گر تا سحر مانند شمع اشکریزان در دل شبها شدی من با توام ای عزیز جانم! ای هم نفس! ای آشنا! خسته گر از گنبد مینا شدی من با توام اشک غمگینان دلم خون میکند؛ای وای من! ناله کمتر کن اگر تنها شدی من با توام ای بیابانگرد بی کس! گر زغربت روزها دربه در در کوه و در صحرا شدی من با توام در شب سرد زمستان روح من در کوچه هاست چون اسیر لشگر سرما شدی من با توام کامران بودی اگر جانت سلامت ، شاد باش ور به کام درد جان فرسا شدی من با توام ای دو چشم اشکریزان! در دل شب های تار هر زمان از دست غم دریا شدی من با توام شعر من غم نامه عمر من است ای آشنا هم سخن گر با کلام ما شدی من با توام‬
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.