خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

آرزوی سیاه

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ب.ظ
8-9سال پیش که میخوندم واسه کنکور سراسری یه روز رفتم نشستم یه گوشه ی حرم و با یه ساعت گریه و زاری خواهش کردم کمکم کنی تا هرطوری شده قبول شم میدونستم بمونم تو خونه روزگارم سیاهه شاید این روزامو میدیدم....یه کم عقب تر ،روزایی که تو خونه بودم و سرکارم نمیرفتم دعاهام جواب داد و با 2-3ماه خوندن دانشگاه فردوسی قبول شدم....رشته ای که دوست داشتم نبود اما خب...بازم شکر خوب بود...نتایج خوبی داشت 4سال بعد با همون حال، شاید بدتر اومدم و نشستم و ازت خواستم اگه میدونستم اینجوری میخوای جوابمو بدی هیچ وقت ازت نمیخواستم لااقل اون موقع از مردن نمیترسیدم که هیچ آرزوشم داشتم من اینو ازت نخواستم!!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.