خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

سایلنت

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ
روزامو گم کردم صبح ها که بیدار میشم باید کلی فکر کنم که امروز چند شنبه اس؟؟؟؟؟ امروزم عصری که برمیگشتم یادم نبود شنبه است!!! سمانه برام یه شربت سحرآمیز آورده...واسه درمان گرمای بیش از حد درونم و اعصاب و کبد و ......کاملا گیاهیه البته و یکی از استادای طب سنتیشون درستش کرده... فاطمه میگفت من حاضرم از این شربتا برات بگیرم دائم اگه بدونم با اینا آروم میشی و دیگه سر صدا و جیغ و ویق نمیکنی :))) حوا جون میگه شما دوتا(منو سمی) که میاین انگار یه لشگر اومدن...از بس سر صدا میکنین جیغ یکی از سالمترین تفریحات دخترانه ی منه ;) جیغای هیجانی به خصوص...وقتی ذوق زده گیمو میخوام نشون بدم چنین حالتی رخ میده ممکنه واقعا اونقدرا هم ذوق مرگ نشده باشم ولی واسه تزریق هیجان به جمع اینکارو میکنم حالا از خواص این شربته آروم شدنم هست...ولی فک نکنم تا این حد دیگه بتونه منو آروم کنه که دست از جیغام بردارم :))
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۳
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.