60 ثانیه بیشتر
شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۹ ب.ظ
رسید از راه شب یلدا ...زمستونه دل فردا...زمستون رو نما
میخواد...که اون چشماش بشه پیدا...شب طولانی قصه...شب چله شب بارون...نشستن
دور یک کرسی...شب دل بستگیامون ... قدیما بچه که بودیم... یک آینه روبرومون
بود...یک عالم برف بیاد امشب... الهی آرزومون بود...شب یلدا و هندونه...
انار سرخ صد دونه...بوی مادر بزرگ پیر... تو چار دیواری خونه... آره مادر
بزرگ ناز... تو انگشتش بود انگشتر... دعا روی عقیقش بود...می خوندش قصه را بهتر...
بوی بابا بزرگ پیر... مثل بوی گلاب و گل ...می پیچید توی اون خونه... رو
لبهاش سوره و چار قل مادر اسفند دود میکرد... پدر تیکه اش به بالش بود
...پدر شاهنامه را می خوند ...پدر دنیای سازش بود...
۹۲/۰۹/۳۰