خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

زندانِ شب

شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۳۶ ب.ظ
عیدتون مبارک دوباره کیس و بردم و برگردوندم و 75 تومن دیگه هم رفت تو حلقومش! فعلا که خوبه ظاهرا! قرار بود امروز عصری برم هیات شنا...نشد...ایشالا 2شنبه خیلی خوابم میاد و خسته ام اما..... امشب بابا کشیک حرمه...از ظهر رفته تا فردا صبح...زنگ زد ...گفت همه جا چراغونیه و خیلی قشنگ.... دلم میخواست بودم و از نزدیک میدیدم همیشه فکر میکردم و میکنم که این روزای وفات و عید خیلی خاصن....باید یه جور دیگه بخوای و صدا بزنی اما خب....وقتی نخواد بشه نمیشه!! شاید دعاهام یه جایی گیر کرده که بالا نمیره؟؟ هی نوشتم و پاک کردم....نمیشه! یاد اون جمله ی شعر مهرنوش میافتم همش این روزا: حتی دیگه اومدنت بهم کمک نمیکنه... دلم میخواد از همه چیز دور شم...حیف...حیف که نمیشه نمیدونم کی از این قفس آزاد میشم؟؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۸
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.