خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

آب

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ
دیروز عصری که داشتم میرفتم بابا اومد گفت آژانس گفتی بیاد؟ گفتم نه خودم میرم گفت زنگ بزن بیاد خودم کرایه شو میدم منم انگاری لجم گرفته بود گفتم نه باآژانس خودم بلد نیستم اونام هی راه و میپرسن باز کلی دور میزنه..... البته خیلیم بی راه نگفتم...بعضی راننده هاش تازه کارن انگار خوب بلد نیستن شهرو هی هر یه قدم میپرسن از اینجا برم؟از اینجا برم؟ ولی دلم میخواست خودش میومد دو دقه منو میرسوند و کارمم که زیاد طول نمیکشید زودی برمیگشتیم ولی خب دیگه..... رفتم...اتوبوس اونجایی که فکر میکردم نگه نداشت و من مجبور شدم یه مسیر زیادی رو پیاده برم بین راهم از یه نفر پرسیدم که اشتباه گفت و در نتیجه رفتم و برگشتم باز.... خلاصه..... البته فک کنم خوب شد که دیر رسیدم چون همون زمان رو باید وای ممیستادم تو صف اینو خانومی که تو هیات شنا ثبت نام میکرد گفت بهم.... بعدشم رفتم اتاق رو به رو ، هیات نجات غریق، واسه کارتم...که فهمیدم کارت بچه های قبل از ما و بعد از ما اومده اما دوره ی ما نبود!!!!!!! گفت زنگ میزنم تهران پیگیری میکنم...احتمالا یکی دو هفته دیگه باز برم سر بزنم البته قبلش زنگ میزنم دیگه خدارو شکر ظاهرا وضعیت هیات با رئیس جدید رو به راه شده قبلا هر موقع زنگ میزدم تلفن و جواب نمیدادن دیر میومد و زودم میرفت و یه لحظه ام معطل کسی نمیشد این خیلی بهتر جواب میده و با حوصله تر ظاهرا برنامه های خوبیم داره ایشالا که خوب بمونه تا آخر برگشتنا دیگه دیر شده بود از همونجا آژانس گرفتم و برگشتم.... تو ماشین یه آهنگی از سالار عقیلی گذاشته بود که حقیقتا اشکم داشت در میومد حالا تست ورودی 15بهمن به بعده...از اونجا که مربیگری اونم تو مشهد بسیار مزخرفه انتخابیش و یه سریا همیشه از قبل انتخاب شده ان و تعداد هم خیلی محدوده نمیتونم هیچ پیش بینی بکنم فقط امروز فهمیدم پروانم معلوله :| یا یک پا داره یا 3تا!!! نمیدونم تو این مدت چرا هیچ کی نفهمید! به هرکی از مربیا گفتم نگاه کنن کسی متوجهش نشد ولی خودم فهمیدم امروز کلا باهاش درگیر بودم تا اینکه کم کم داشت رو فرم میومد خوبیش اینه که تکلیفش همین طرف سال روشن میشه اگه ایشالا تست ورودی قبول بشم کلاساش هر روزه و 2هفته اس مث ناجی بهم ریخته و بی برنامه نیست امیدوارم نتیجه ی مطلوب بگیرم...وای چی میشه؟؟؟ دیگه شیفت اول حوصلم سر نمیره و منم کلاس برمیدارم :)) دیروز شاید خیلی منتظر معجزه بودم نمیدونم اتفاق افتاد یا نه.... فقط وسط گریه هام (تو حرم) یه خانومی اومد کنارمو گفت خانوم؟اینجا (کنار من) جای منه همین کفشاتو بذار کسی نشینه تا من برم کتاب دعا بیارم من چیزی نگفتم خودش گذاشت و رفت بعدشم که برگشت تشکر کرد و دعا کرد برام بعدم یه شوکولات بهم داد و گفت بعد گریه هات اینو بخور حاجت روا بشی:)) خانوم جالبی بود ولی من زیاد حال و حوصله نداشتم تشکر کردم و .... ولی یه جوری حالم خوب شد کمی...نمیدونم شاید معجزه بشه بعدا یا شایدم مث دفعه قبل شده و مدتی دیگه میفهمم شایدم قرار نیس حالاحالاها اتفاقی بیافته ========= خواب دیدم پیر شدی...خیلی پیر...کلا قیافت عوض شده بود...خیلی شکسته با موهای جوگندمی.... حتی تو خوابم قلبم تند میزد........................ خواب دیدم خونه عوض شده خیلی بزرگ و دلباز اما انگار تو یه بیابون بود....همه جا خاکی و ا مغازه و شهر خیلی دور.... کلی تو خواب غصه خوردم....البته بقیه راضی بودن و میگفتم چرا اون خونه رو (اونی که قرار بود بخریمش) نخریدیم؟؟ هی خدا...... ینی هنوزم نگرانم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۲
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.