خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

پیاده

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۹ ب.ظ
با دلتنگی چیکار میشه کرد؟ کسیو که مرده میدونی برای همیشه دستت ازش کوتاهه اما لااقل یه قبری هست که میدونی اونجاست و میری براش فاتحه میخونی از سر همه تقصیراتش میگذری به راحتی چون دیگه کاری ازش برنمیاد ولی اونی که هست اما نیست! زنده است اما انگار مرده.... با اون باید چیکار کرد؟ اونه که روحتو ذره ذره مثل موریانه میخوره راه میرم و راه میرم و راه میرم گاهی اینقدر راه میرم که میگن چرا اینقدر راه میری تو؟؟؟ تازه میبینم اوووه چند دور زدم و واقعا پاهام درد میکنه...میرم و میشینم اما طاقتم نمیاد نشسته گاهی از تمام افکارم فرار میکنم و بعد انگار یهو هجوم میارن به سمتم فرار راهش نبود! اشتباه کردم همیشه نه فقط از حرفایی که نگفتم!از حرفایی که نشنیدم عذاب میکشم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.