خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

همینجوری

سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۱۶ ق.ظ
گفته بودند : که از دل برود یار چو از دیده برفت ...
سالها هست که از دیده‌ی من رفتی ، لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز !
دفتر عمر مرا ،
دست ایام ورقها زده است
 زیر بار غم عشق
 قامتم خم شد و پشتم بشکست ...
در خیالم اما ،
همچنان روز نخست ،
 تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق ،
دل من بردی و با دست تهی ،
منم آن عاشق بازنده هنوز ....
 آتش عشق ، پس از مرگ نگردد خاموش !
 گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند :
زیر خاکستر جسمم باقیست :
 آتشی سرکش و سوزنده هنوز !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.