خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

یاد باد آن روزگاران یاد باد!

سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۱۷ ق.ظ
تنها و دلتنگم ، کجا رفتی؟  ای روزگار کودکی ،برگرد !  بنگر به رویم برف حسرت را  آه ای بهار کودکی برگرد  آن روزها دفترچه های من  سرشار از گلهای رنگی بود  لبخند،یعنی هدیه ای زیبا  آیینه سرشار از قشنگی بود  هر صبح مادر مثل یک خورشید  از آسمان خانه سر می زد  خوشحالی ام بانگ بلندی بود  شب،تا پدر آهسته در می زد  ای روزگار کودکی،دیری ست  از دور با تصویر تو شادم  هر چند دیگر برنمی گردی  هرگز نخواهی رفت از یادم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.