خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

جا مانده

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ
تو نمیدانی اما من یکجایی در گذشته جامانده ام همچون کودکی که سالها پیش در خیابانی شلوغ دست مادرش را رها کرد و گم شد..و هنوز هم سرگردان است.. من هم جا ماندم هیچ دستی دستم را نگرفت و من دست به دامان خدایم شدم.. تو هم روزی جا خواهی ماند حتی بدتر از من... و آنروز خدایی هم به فریادت نمیرسد آن روز خدایت از من خواهد خواست بر سرنوشت تو خدایی کنم  هی! تو هنوز هم نمیترسی؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۷
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.