خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

شهریار

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ

راننده آژانس صدای رادیو شو زیاد کرده بود..

محسن چاوشی شروع کرد به خوندن

" زن و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر گرفتی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم... "

 

شهریار و یک دنیا برای من

گرچه که موضوع بحث برنامه کوچکترین ارتباطی به این شعر نداشت !!

دلم گرفت و بعد از مدتها فهمیدم هنوز شهریار میتونه آزارم بده

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۷
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.