مرزهای کهنه
سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۴۹ ق.ظ
این روزها میخواهم از تمام شهر دور شوم...
هوا پر از نفسهای مسموم است
خفه ات میکند..
صدای گامهای آدمها پشت سرت لرزه بر وجودت می اندازد و بس
دنیا کوچکتر از آنی بود که می اندیشیدیم
۹۴/۰۶/۲۴
این روزها میخواهم از تمام شهر دور شوم...
هوا پر از نفسهای مسموم است
خفه ات میکند..
صدای گامهای آدمها پشت سرت لرزه بر وجودت می اندازد و بس
دنیا کوچکتر از آنی بود که می اندیشیدیم