خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

قصه ی نا تمام

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ق.ظ

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من!؟

الهی خون شوی ای دل

توهم گشتی رقیب من؟

خیال خود به شبگردی

 به زلفت دیدم و گفتم:

رقیب من چه میخواهی تو از جان حبیب من؟

نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند

ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من!

خوشم من با غم عشقت

 طبیب آمد جوابش کن

حبیبم

 چشم بیمار تو

 بس باشد طبیب من....


"شهریار"

 

 

روحت شاد شهریار جان ♥ امروز سالگردت بود..

چشمم که به بیت اول افتاد ناگهان چیزی درونم فرو ریخت..

مثل برزخ

بی پایان جریان داری

نه تمام میشوی و نه هیچ وقت شروع شدی

حتم دارم جایی مرا جادو کردی

همانجا که به خودم نسبت دادی

تو کجا و  کی قرار است تمام شوی؟؟؟

شاید هم میخواهی آنقدر امتداد داشته باشی تا مرا تمام کنی...

آری همین است..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۸
سپیدار

نظرات (۳)

salam doste aziz weblog khobi dari.ma ye site upload darim khoshhal mishim age az in be bad fileha va aks ha ton ro toye site ma upload konid.ghabliyate online taghire size aks ro ham darehamchenin online file haye pdf doc va ... ro karbara mitonan negah konan!mamnoon
ادما قدر اونی رو که دارند نمی دونند...
پاسخ:
:(
و عشق شهریار که باعث شد از پزشکی به شاعری رو بیاره روحش شاد

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.