خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

منِ بی منطق

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۴۶ ق.ظ

گاهی منطقی بودن زیادی آدمها دیوانه ات میکند

وقتی که تمام احساسشان را برایت عریان میکنند و میخواهند دل نبندی

میخواهند تا هستی تمام قد برایشان بمانی و به محض رفتنت برایت دعا میکنند

همانها که قصد ماندن ندارند و میگویند " با تقدیر نمیشود جنگید " دستی تکان میدهند و میروند

حتی دلتنگی هایشان را هم با خود نمیبرند..

خدایا آدمهایت را چطور آفریدی که زود عادت میکنند هم به بودنها و هم به نبودنها...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۳۱
سپیدار

نظرات (۲)

چقدر قشنگ گفتی
۲۷ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۷ زهرا دلآرام
زیبا بود
خودتون گفتین؟
پاسخ:
مرسی.آری

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.