خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

آسمانِ سرد

چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

عجب برف غافلگیر کننده ای بارید

مدتها بود تو برف راه نرفته بودم

حتی از پنجره هم ندیده بودم..خیلی وقت بود

درست مثل آدمهایی که برای اولین بار چیزی غیر عادی و زیبا میبینن

با شادی وصف ناپذیری به برفهای در حال سقوط نگاه میکردم

از پشت پنجره ی رو به آسمون سفید میشد به راحتی ریزش برف رو دید

با هر دردی که بهم وارد میشد باز نگاهمو میدوختم به آسمونو خدارو شکر میکردم بابت این نعمت زیبا

حتی خیس شدن و یخ زدن زیر این برف ناراحتم نکرد

صبح که بیرون میزدم با کفشهای ورزشی و کیف کوله کمی برف میبارید
خوشحال شدم
وقتی رسیدم برف شدت بیشتری گرفت طوری که نمیتونستم جلو رو نگاه کنم
زیر دست دندان پزشک جان هم از پشت پنجره ی باز و بسته برف دیده میشد و حس خوبی بهم میداد
چنان درد بهم غالب شد برای لحظاتی که تمام بدنمو منقبض میکردم..امروز ماهیچه های پشت پام گرفتگی شدیدی داشت و یادم از دیروز اومد
بعد از کلی خون و خونریزی بالاخره از دست دکتر و آچار و چکشش خلاص شدم و راهی محل کار
برف همچنان میبارید..تند و تندتر..
پایین چادر و شلوارم به رقم اینهمه جمع و جور کردن خیس شده بود..کفشهام هم کاملا خیس..با خودم گفتم صبح فکر نمیکردی اینهمه برف ادامه داشته باشه! بس که برف و ندیدی تو این شهر یادت رفت باید چی بپوشی..
محل کار جدید که دو روز فرد میرم دوتا بدی داره!
اول اینکه مدیر سابق اونجاست(خودش منو آورد) و هر وقت تنها میشیم حرف و حرف و غیبت و غیبت که نشون میده خیلی از مسائل پیش اومده ناراحته...خب البته ناراحتیم داره ولی خب من دلم نمیخواد شنونده ی بد گویی ها باشم
دوم اینکه 3ه نفری که اونجا ناجین خیلی بددهنن..از اون نوعی که مثلا خیلی صمیمی هستن و روی همین حساب فوشای ناجوری رو مرتب بهم میزنن..خوشم نمیاد..و دلمم نمیخواد به منم بزنن اون حرفارو..اینه که خیلی نباید قاطیشون بشم و در عین حالم حواسم باشه رفتارم باعث سوء تفاهم نشه

زندگی میگذره..صبر میخواد!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۸
سپیدار

نظرات (۲)

برف خیلی دلچسبی بود
امیدوارم بازم تکرار بشه
تابستون منم گیر همچین آدمایی افتاده بودم و مدام به هم فحش می دادن خدا رو شکر رفتن!
زندگی میگذره منم کلی این چند روز حالم دگرگون بود الان خدا رو شکر به یک ثبات نسبی رسیدم
پاسخ:
آره خیلی عالی بود خداکنه بازم بیاد
اینا که بعید میدونم برن ..من باید مواظب خودم باشم تو این جمع
خداروشکر
خداروشکربابت نعمت برفش.
دیوونه خو دیدی هوا بده کفش خوب میپوشیدی حالا اصلا برفم قطع میشد.
خواستم برم دندونپزشکی اینجوری که تو تعریف کردی ادم میترسه از دم در دندونپزشکی هم رد بشه.
وقتی مدیرتون شرو به غیبت کرد تو سریع بحثو عوض کن توکه تو بحث عوض کردن حرفه ایه.
بابت همکارات هم منم از اینجور ادما خوشم نمیاد کار درستی میکنی باهاشون قاطی نمیشی
پاسخ:
واقعا شکر
خو گفتم مث همیشه زود قطع میشه :| نمیدونستم خدا میخواد یه حال اساسی بهمون بده
نه برو بابا همه که مث من داغون نیستن که برو هرچی دیرتر بری مث الان من میشی من اگه پارسال پیش یه آدم حسابی میرفتم الان وضعم این نبود اینهمه ام درد نمیکشیدم
آره ولی خب سنا خیلی بزرگتره و کلا یه طوری با هیجان و شور حرف میزنه نمیشه خیلی..من سعی میکنم زیاد حرفی نزنم همین که حرف نزنم موضوع رو عوض میکنه ..
امیدوارم که بتونم.خیلی بده آدم اخلاقا صمیمی و زود جوش باشه

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.