خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بشقاب شماره ی 9

شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ب.ظ

چقدر زود گذشت

محرم و صفر رو میگم

مثل تمام عمر گذشته و روزهای گذشته مون اما انگار این سریع تر

انگار منتظر بودیم تموم بشه

و روزی مثل امروز که روز آخره با خودم فکر میکنم چه راحت از دست دادم فرصتی که میشد بهتر از این باشم

شاید تقصیر از من نیست..

برای هرچیزی و هرکاری باید پایه داشته باشی..نبود..

اینجا انگار هرکسی برای خودش برنامه ای داره..

دلم میخواست مثل سالها قبل که بچه بودم این دوماهو با همه وجودم درک میکردم و استفاده میکردم حقیقتا

ولی اینقدر غرق در کار و مسائل زندگیم شدم که انگار از همه چیز فراموشم شده

هیچ وقت دلم نمیخواست به این نقطه از زندگیم برسم که همه چیز بشه برام کار و کار و کار..

اما انگار تو زندگی من اجتناب ناپذیره و الان مرتب سعی میکنم خودمو ازین گردابی که توش افتادم بکشم بیرون و هر از گاهی نفسی بکشم

و همین غرق شدن باعث میشه از ساحل فاصله بگیرم..اینقد دور شم که برای زنده موندن چاره ای جز شنا نداشته باشم

خطرش اینجاست که ممکنه به یه نقطه ای از این اقیانوس برسم که دیگه ساحل و نبینم و هیچ نشونه ای هم برای پیدا کردنش نداشته باشم

دیگه معلوم نیست چقدر سرگردون بمونم و چقدر خطا برم و برگردم تا برسم به ساحل امن

اگه برسم...


امسال عید 9نفریم
بله نفر نهم امروز ساعتی پیش به جمع ما پیوستن
و ساعتی دیگه هم ما میریم خدمتشون عرض ادب کنیم
چقدر لذت بخش
خدایا شکرت
ولی..
همین الانم همش فکر میکنم ک هکارامو کی برسم...خدایا کمکم کن چرا اینجوری شدم؟؟
درخواستای خیاطی رو باید رد کنم و تا عید فکر میکنم خیلی سرم شلوغ باشه با تنها کارای خودمون!!
باز با خودم میگم چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟؟؟؟
بشین یکمم برای خودت کار کن و زحمتایی که میکشی و خودت استفاده کن تا وقتی باز شرایط مهیا بشه برای قبول سفارش از بقیه و اینقدم فکرتو خسته نکن ...
تا عید که میدونم 3ماه بیشترم نمونده و تو همین سه ماه به شدت کار خواهم داشت
این دو روزیم که به رزای کاری استخرم اضافه شده واقعا اجازه فعالیت بیشترو بهم نمیده
باز اگه تابستون یا بهار بود و روزا بلند میشد یه چرتی زد و باز ادامه داد ولی اینجوری تا چشم بهم میزنی روز تموم شده
خب...به هر حال وضعیت تغییر خواهد کرد...الان یه چیزایی به امکانات و شرایطم اضافه شده...ان شاءالله اگه تا عید هم نشه بعد عید حتما تغییراتی که میخوام و اعمال میکنم
خدایا کمکم کن
یه جاهایی بد کم میارم...یه وقتا انگار فکرم و روحم خالی خالی میشه..اون موقع ها لطفا هوامو بیشتر داشته باش که شرمندت نشم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۱
سپیدار

نظرات (۵)

۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۹ عم قزی جون ツ
اندازه و عیار نداریم ک!
یکی هم مث من میگه کار کار کار! چی میشه منم بگم وای چقد کار دارم؟ :|
خودتو خیلی خسته میکنی ؛ نکن دلبندم

عید جوجه هارو ریختی تو اوتولت میرین دور دور :)))

دیدی چقد زود ظاهر شدم!؟
عم قزی اینجا ، عم قزی اونجا ، عم قزی همه جا :دی



پاسخ:
والا به خدا :|
ولی دعا نمیکنم سرت خیلی شلوغ شه .دعا میکنم یه کار خوب با زمان منساب و خستگی متعادل بیابی فرزندم که مث من نشی :))

من خودمو خسته نمیکنم که اصرار دارن منو خسته کنن :))

الهیییی :)))))))

زبل خانوم P:
ای جانم بالاخره به دنیا اووووومد.قدم نو رسیده مبارک. ایشالا پر برکت باشه قدمش. ّ
از قدیم گفتن خاله شدم..عمه شدم..کی بشه زن دایی بشم .: دی
خیلی فکرت رو زیادی درگیر مسائل زندگی میکنی
پاسخ:
آؤه دیگه بالاخره اومد سلامت باشی قربونت
قدیما شاید میگفتن جدیدا نمیگن دیگه :))
اوهوم ولی نمیتونم نکنم :( اصن عذاب وجدان رهام نمیکنه :/
روزها خیلی سریع می گذرند و من تا میرسم خوابگاه اذان مغرب میشه! حالا نمازم رو خوندم ولی بعد نوبت کارهاییه که نمی دونم از کجا میان!؟
تا چشم به هم می زنم ساعت 22 شده و کم کم وقته خوابه! این وسط بین ساعت 17.30 تا 22، چهار ساعت و نیم وقت تلف شده هست که نه خستگی می ذاره کاری انجام بدی و نه می تونی بخوابی یاد روزهای طولانی بخیر
خدایا کمکم کن
پاسخ:
آره خیلی تند
آخ گفتی ..منم نمیدونم کارا از کجا میان که درو ببندم نیان :))
چقد این وقتای اینجوری بدن آدم نمیدونه چیکار بکنه ولی چاره ای نیس دیگه
راستی قدم نورسیده مبارک:)))))))))))))
پاسخ:
مرسی.موضوع اصلی رو داشتی فراموش میکردیااااااا :)))
خو یه کم از این کارتو بفرست برا ما مردیم از بیکارییییی.
ای جاننننن حالا کو تا جوجه شهاب بشقاب داربشه.

چقد زود همه چی میگذره راست میگی.
پاسخ:
خدا چرا اینقد شماهارو دور از من آفرید نمیدونم!!
خخ بشقاب داره دیگه برا خودش کچل خان

اوهوم

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.