خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

من و بنزم

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

واقعا چرا هیچ کجای بلاگفای خود آدم نمیشه؟؟؟

چرا اون بلاگفای لعنتی که اینهمه نوشته های مارو خورد و یه آبم روش هنوز وقتی بهش سر میزنم حسی داره که اینجا نداره؟ :/

بگذریم


من همیشه خوب ماشین و میارم تو حیاط و خوبم میام بیرون الا وقتی که بابا یا داداشم وایسادن نظاره میکنن؟ :|

عاخه چرا؟؟ :|

دیروز قرار بوود ماشین و ببریم تعمیرگاه و یه دستی به سر و گوشش بکشیم (البته این دست کشیدنا مربوط به خساراتی که من بهش وارد کردم نمیشد) ترمز و آمپسر و فرمون و ...اینجور مسائل

بابا جان با ماشین خودش بیرون منتظر من بود منم مثلا آروم آروم میومدم عقب و تو فکر حرف داداشم بودم که گفته بود خیلی جلو عقب نرو و با همون فرمونی که اومدی با همون بیا بیرون که یه آن دیدم فاصلم از سمت راست به شدت زیاد و از سمت چپ به شدت کم شده :O

باز خیرگی به خرج دادم و ادامه دادم البته دیگه خیلیم وقت نداشتم برای تغییر مسیر..یه وزوزهاییم از بیرون میشنیدم ولی نه نگاه کردم نه توجه

خلاصه وقتی به خودمون اومدیم که با در سمت چپ درگیر شده بودیم :/

بعد پدر جا هراسون به من میگفت برو جلو برو جلو..من سعی میکردم اما نمیشد..بالاخره سعیم نتیجه داد و من رفتم جلو و سپر عقب نصفش کنده شد :|

خب چرا؟ :|

بعدنا خودم فهمیدم اگه همون کجکی که اومدم بیرون همونجوری برمیگشتم تو حیاط سپر گیر نمیکرد (ماشین و باید کج ببرم تو حیاط پارک کنم)

بعد پیاده شدم و صحنه ای رو که خالقش بودم و نگاه کردم و حرفای دَدی رو هم شنیدم و دیدم آقای همسایه هم بیرونه و خلاصه بعدش فهمیدم اون وزوزی که میشنیدم داد و فریاد اون بنده خدا بوده که میگفته نیا نیا الان میکوبی :O بعد که کوبیده شد من فقط صداشو شنیدم که گفت خورد

به بابا گفته بود کوبید دیگه ولش کن ایشالا راننده خوبی میشه :/

من راننده خوبیم :/ یکم گاهی وقتا خیره سری میکنم فقط :/

ماشین و گذاشتیم تعمیرگاه آشنای بابا و نزدیک خونه و برگشتن با پدرجان همانا و شنیدن حرفای همیشگی راجع به ماشین هم همان


از خوشحالی این ماه به بعدم اینه که یکشنبه و سه شنبه 1:30 شیفتم تموم میشه و میام خونه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۲
سپیدار

نظرات (۶)

عه ماشین داری!
ببین شماکه تقصیر نداشتین،مقصر آقایون بودن که اشتباه فرمون میدادن!
حالا میدی یه بوقم ما باماشینت بزنیم!!؟
پاسخ:
با اجازه تون .البته از روز ورودش به خونه ی ما یکماه نمیگذره
من که خودم میدونم هیچ وقت مقصر نیستم در هیچ زمینه ای
اصلا عامل گمراهی زنها همیشه مردها هستن D:
ولی خب فرمونشم سفته خیلی :/
نه خراب میشه :|
اگه خراب شد قول میدم یه بوق برات بخرم!
جون گلگیرعقب ماشینت بده یه بوق بزنیم!
پاسخ:
به گلگیر عقب بنزمم نظر داری؟؟؟ :/

اره والا گفتیش من خوشم از اینجا نمیاد یادش بخیر بلاگفا چقد خوب بود مخصوصا برامن که شمارو تبدیل به بهترین دوستای واقعیم کرد.
خو چطور میشه با همون فرمون که اومدی با همون بیرون بری؟اول باید ماشین راست کنی یعنی دقیق ببری جای ماشین بابات وبعد ببریش بیرون.
حالا بخیرگذشته وقتی ماشینو میبری بیرون اروم اروم ببرکه اگه زد به جای اروم بخوره چیزیش نشه یهویی نرو بیرون.
خوبه کارت سبک میشه یه کم خستگیت کمتربشه.
پاسخ:
هوم اصن یه چیز دیگه بود
چه میدونم بعد عمری داداش ما یه نصیحتی کرد اونم اینجوری شد.با فرمون هیدرولیک ممکنه بشه ولی با این فرمون سفت من نه
آروم میرم بیرون همیشه
اره شاید.فعلا که دم عیده و در هر صورت شکل کارا عوض میشه فقط
نه تنها به بوق و گلگیر بلکه به چراغ چشمک زن بنزتم علاقه خاصی دارم!
پاسخ:
:O
-_-
بنزمم یه چیزایی راجع بهت میگفت!
۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۱۹ عم قزی جون ツ
آره بابا تو رانننده خوبی هستی . بر منکرش لعنت :دی

این دفه اصن ب عشق اوتول تو میام مشد :))
پاسخ:
از صداقتت خیلی خوشم میاد میدونی؟؟ :))
بیا بیا این انگیزه ی خیلی خوبیه D:
منم کلی ماشینمونو زدم به اینور اونور ولی همش به علت به فکر فرو رفتن حین رانندگیه نذار فکر وسواسی بیاد سراغت خودت فکر کن نذار اون فکره خودش بیاد مثلا به جای فکر حرف اطرافیان خودتو باید مجبور به فکر کردن در مورد اینکه چجوری ماشین رو از پارک در بیاری می کردی
من این دوره جدید کلاس شنام شروع شد فقط ماده شنا پروانه موندهp:
شنا همه فکرها رو میشوره میبره بعد از شنا فکری نیستم
پاسخ:
من هنوز خیلی تو فکر فرو نمیرم موقع رانندگی مگه اینکه مسیر طولانی شه خیلی مثلا یه ساعت شاید برم دیگه!
اووهههه باریک! خیلی پیشرفت کردی
ببینم که سال دیگه این موقع مدرک ناجی مربیتو گرفتی :)
والا من که حین شنا هم فکرام هستن دیگه چه برسه بعدش :))

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.