کفشهای سنگین پا
امروز ازون روزا بود که هیچ کاری پیش نرفت!!!
صبح میخواستم زودتر راه بیافتم و یه کار بانکی داشتم که کلا دومی رو فراموش کردم و اولیم معمولی شد نه تر!
به دو نفر گفتم بیان ..هیچ کدوم نشد و کاری پیش نرفت
سومیم که میخواست بیاد باز من گیر کردم و اونم نشد!
به آبجی زنگ زدم با داماد جان بریم گوشی بخریم که گفت مریضه و حال نداره امروز..
از استخر که میومدم قفل ماشینو که باز کردم کلیدم تو قفل شکست!البته تکه هاشو بیرون آوردم ولی نمیدونستم چی انتظارمو میکشه..
چرخ سردوزمو بردم تعمیرگاه بسته بود
برگشتنا هم بنزین تموم کردم!! فک میکردم هنوز اونقدری داره که یه پمپ بنزین برم ولی زیر دوربرگردون موندم..تنها حرکتی که تونستم بزنم روشن کردن جفت راهنمای عقب بود تا کسی بهم نکوبه لااقل!
خدارو شکر خیلی زود یه وانت آبی نگهداشت و آقاهه گفت چی شده؟؟ گفتم بنزین تموم کردم...گفت اینجا خطرناکه ماشینمو بوکسل کرد تا از زیر گذر اومدیم بیرون و منم تا وقتی زنگ زدم داماد بیچاره که تا حالا قطعا کلی خودشو تف و لعنت کرده این ماشینو به من فروخته :/
وانت آبیه رفت و بالاخره داماد عزیز اومد و مشکل حل شد و مام رفتیم منزل با کلی تاخیر!
به مامی گفتم بیا بریم کفش بخریم
یه قهوه خوردم و حاضر شدم
حالا اومدیم با مامی بشینیم بریم مگه این کلید زاپاس تو قفل میرفت؟؟؟ هرچی من امتحان کردم مامی امتحان کرد نشد که نشد...داماد همسایه روبروییم که عینهو سوپرمن همیشه یهو از راه میرسه... اونم کاری از پیش نبرد
بالاخره باز زنگ زدیم صاب ماشین با شرمندگی فراوان -_- چرا که ایشون هم مریض بودن و امروز و کلا قصد نشیمن در منزل و داشتن
اومد و یه بررسی کرد و گفت یه تیکه از کلید توش گیر کرده..منتهی یاد داد چه جوری در ماشینو باز کنم بدون باز کردن قفل جلو!
هیچی دیگه اولا که حسابی دیر شد بعدشم دیدیم واجب تر از همه چیز بنزین زدن و درست کردن قفل دره
و به این صورت شد که ما رفتیم قفل سازی-پمپ بنزین-قفل سازی! و نزدیک 9 شب رسیدیم خونه :/
و هیچ کاری از پیش نرفت که نرفت!!!
اصلا انگاری قسمت نبود ما امشب بریم بازار..شاید اگه میرفتم قرار بوده اتفاق بدی بیافته :O تصادف!؟ نکنه بنزمو میخواستن بدزدن :O ؟؟
الانم ازون سردردام که ...
فردام باز ساعت یه رب به 7 آمادگی مسخره...
تنها خبر خوب امروز تعطیل شدن استخر از 15 اسفند بود ولی یه خبر بدم پشتش بود! اونم باز شدنش 4فروردینه :((
من باز مخ بابارو سوراخ کردم بریم تبریز..باز نقشه هام داره نقش بر آب میشه :|
ضمنا امروز 2تا ناخنمم شکست ما بین حوادث عصر تا شب -_-