خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

انرژی ها خیس

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ

چقدر خوبه که روزای فرد سرکار نیستم..چه ظلمی در حق خودم میکردم..

البته تجربه بود!

استخر هم کم کم داره شلوغ میشه البته بیشتر عصر به بعد

دیروز چند تا از شاگردامو از کلاس بچه ها دیدم...اونایی که تابستونا فقط کلاس میان

یکیشون خیلی بامزه اس یه دختر بچه ی10-12 ساله لاغر و سبزه و کوتاه که همیشه از سردی آب میلرزه و هر وقتم میبینمش با صدای بلند خانوم خانوم میگه و میاد سمتم..

یکیشون از دوسال پیش شاگردم بود..خیلی شیطون و خیلیم ترسو..یه جثه ی ریزه میزه..دیر اومد تو کلاس و ترم یک و بار اول قبول نشد ... بعد مامانش چون یه خواهر کوچولو براش آورده بود گفت نمیتونم بیارمش امسال دوباره باید خونه به من کمک کنه..گفتم تفریحی هر موقع اومدین باهاش کار کنین...هر موقع اومد یکم کمکش کردم تا که بالاخره دیگه اینقد ترسش ریخت تمام همکارام از این به امان بودن...یه جا بند نمیشه و دائم تو قسمت عمیق بازی میکرد...مامانشم از پسش بر نمیومد...دو ترم بعدشم با خودم بود...حالا ماشالا قد کشیده ولی هنوزم شیطونه..اما من ازش خوشم میاد... دفعه پیشم بهش گفتم شنارو دوس داری؟ گفت آره؟؟ گفت دلن میخواد ادامه بدی؟ گفت آره..گفتم استعدادت خیلی خوبه قد و هیکلتم برا شنا عالیه..تا قبل 18سالگی شناهاتو کامل کن و خوب تمرین کن که سریع بتونی مدرک نجات غریقتو بگیری..گفت چشم..

کاش مربی منم همینقدر دلش برای من میسوخت....

از اینکه کم کم دوباره بچه ها رو میبینم خوشحالم..عاشق کلاساشونم..بهم انرژی میدن..باهاشون بازی میکنم..تا بتونم دعواشون نمیکنم..هم به اونا خوش بگذره هم به من..

خدایا شکرت

از جمله معایب نبودن افراد متخصص در هر شغلی اینه که ... مدیر جدید نمیدونم با صلاحدید کی؟؟؟ سقف و عوض کرده و طَلق های تیره رو برداشته و جاشو پوشونده و چقدر با این کار احمقانه محیط تاریک شده...اونوقت باید نور افکنارو روشن کنی..اینام که بسی در فکر اینن اسراف نشههه!!!!! دیر روشن میکنن تازه وقتیم روشن میکنن حیفشون میاد همه شو روشن کنن....ای خداااااااااا


گاهی وقتا آدم دلش از نادانی دیگران میگیره..فکر و عقل ارزشمندترین چیزیه که خدا در هرکسی قرارش داده..ولی چیزی که انتها نداره حماقت نوع بشره..و آدمها خیلی خیلی متفاوتن!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۷
سپیدار

نظرات (۴)

۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۶ احسان خواجه مرادی
با بچه ها بودن و غرق شدن در دنیای کودکانه اشون(نه غرق شدن در استخر) یک نعمته
برقرار باشید
پاسخ:
بله همینطوره
سلامت باشین
واللا تو خودت هم فرقی با همون جغله بچه ها نداری :دی
یکی میخواد تورو جمع کنه! واللااع :)))

میگم چی میشه وقتی قراره یه تصمیمی گرفته بشه با ادمایی ک مستقیم و غیر مستقیم ازون تصمیم تاثیر میگیرن مشور بشه!؟ عایا ب جایی بر میخوره؟ :|
نورافکن هم گرماش زیاده ، فک کن تو بخار و کلر ، گرما هم اضافه بشه...
پاسخ:
خخخ همکارام که از سر و صدای کلاس من همش شاکی بودن :))

حیفه خب  :| هرکی خودش باید جداگانه گند بزنه و اسراف کنه :|
چهارشنبه تو راه کلاس شنا احساس کردم پلاستیک وسایلم سبک شده نگو عینک شنام به جعبه اش گم شده برگشتم خوابگاه کلی گشتم ولی نبود فهمیدم یه جایی احتمالا از کیسه افتاده حالا با تاخیر رفتم استخر هیچ کسی از خدمه استخر پیدا نشد عینکشو بهم بده فقط می گفتن چه فرقی میکنه خب بی عینک شنا کن! یکمی چشم بسته شنا کردم ولی دیدم چشم هام اذیت میشه بی خیال شدم ولی من دست بردار نیستم جمعه با عینک قبلی ام میرم ولی کلا ضدحال عبرت انگیزی بود%/
پاسخ:
چقد بد
بدون عینک شنا نکن.جشات آسیب میبینن
حالا چرا تو  پلاستیک؟ تو ساک بذار یا شوزبگ بگیر هم جمع وجوره هم شیک
خدا رو شکر تو سانس خانم ها پیداش کردنD:
خدا خیرشون بده یه عده رو از نگرانی در آوردنp:
آره باید یکی گیر بیارم لازمه
پاسخ:
خخخخ دست خانوما درد نکنه :))

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.