خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

هستی؟؟

پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۱ ب.ظ

دوست دارم خالق باشم نه کپی کار!

برای خلق باید ذهن و بهم ریخت..مدلهارو باهم مخلوط کرد و هر چی که تا حالا فکر میکردیم بهم نمیان و بذاریم کنار هم..ذهن عادت کرده رو باید بهم زد


فکر میکنم به اینکه دقیقا به دنبال چی هستم؟؟؟

تا وقتی هستم باید یک اثر مهم بذارم...بودن به نشانه اس نه به نفس کشیدن!


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۷
سپیدار

نظرات (۳)

نیستم
:\
پاسخ:
کجایی؟ :/
هستم تا آخرش.ایویول حال کردم با حال گفتی.خلق طرح ها و الگوها
پاسخ:
پس نشونه بذار :)
من هم دلم می خواد با به جای گذاشتن نشانه هایی بتونم هرچند ذره ای از عمرم رو به انسان ها خدمت کرده باشم 
پاسخ:
:)

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.