هدایت نوع بشر

خط یه عامل خیلی مهمه!!!

چند وقته پیش یه نفر از م جزوه های دوره ژورنالم و خواست و منم گفتم براش میبرم

اون موقع که مربیمون این جزوه هارو داد من از روشون اسکن گرفتم تا سر موقع پرینت بگیرم و علاوه بر اون یه نسخه داشتم اگه یه موقع اون اصلی از بین رفت یا گم شد!

حالا که اومدم پرینت بگیرم دیدم چقد بد خط نوشته خانوم توضیحاتشو..خطش خیلی بد بود مربیمون بنده خدا!

دیدم اینو بدم به این فرد متقاضی که سنیم ازش گذشته با چشم مسلح هم نمیتونه بعضی قسمتاشو بخونه اینه که نشستم هر روز که وقت کنم درست میکنم و نوشته هاشو تایپی میکنم

چقد دوس داشتم برم کلاس خط..اصلا وقتی نمونده دیگه برام

دیروز شاگردم که ماه رمضون باهاش تمرین میکردم گفت میخواد دوباره با خودم خصوصی برداره..این مدت تو یکی از کلاسای عمومی ثبت نام کرده بود... هنوز بهش گفتم صبر کن که یکی دو ساعت بعد رفتنش گوشیمو نگاه کردم دیدم اس ام اس زده که من استخر .. 10جلسه ثبت نام کردم با شما :|

بنابراین روزای فردم یه 2ساعتی باید برم جای دیگه..چقدم امروز شلوغ بود..

آخرین جلسه آموزشیای این ترمم تموم شد دیروز..یه شاگرد فوق شلوغ در حد نارنجک داشتم که گفتم از دستش خلاص میشم ..بسکه جیغ میکشه سرم میره دیگه...مامانش میگه بهش گفتم میخوای مربیتو عوض کنم (برای اینکه من یکم از دستش راحت بشم) اونم گفته نه اگه غیر از سپی جون کسی دیگه باشه من نمیام :| اینقدم قلدره که کسی رو حرفش حرف نمیتونه بزنه!!

عصریم با تلفن یه فامیل عزییییز!!! علاوه بر تبریک روز دختر، تکالیفی هم به عهده ی بنده گذاشتن در امر خیاطی! که باید برم مشتری رو ببرم پارچه بخره بعد خودم برای پرو برم خونه شون :/ من هلاک این برنامه ریزیشونم

ولی خب دیدم عیب نداره..آدم بد نیست گاهی کار خیرشو برای نزدیکانش انجام بده..فرقی که نمیکنه خیلی -_-

عروسی هم 15 شهریوره و من هنوز اون لباس کذایی رو تموم نکردم هییییچ سفارش دیگم دارم که هییییچ غلطیم در اون زمینه ها نکردم!!

این دوست محترمم که قرار بود بیاد یاد بگیره و گاهیم کمک حال باشه یه هفتس درگیر رنگ خونه شونه و نیومده و هیچ کاریم نکرده!

هروقت یه چیزی و مجانی در اختیار کسی بذارین و زمانم تعیین نکنین اون آدم قدر نمیدونه!!! منم به این دوست اسلو موشنم هییچ امیدی نبستم!

خیلی برای هرکاری لفت میده ! من حرصم میگیره...

وقتیم میاد بیشتر از اینکه کار کنه حرف میزنه و گاهی تا دیر وقت طول میکشه موندنش و مامی بهم اس میده که دیگه تمومش کن لطفا کلاسو!!

از این مکه میگم هیچ قصد جانماز آب کشیدن ندارم! فقط برام خیلی جالبه رفتار و فکر آدما

خیلی مقید به اصولی هست که خب در ظاهرشم پیداست..و خیلیم از محبت باطنیش به امام زمان و سایر ائمه حرف میزنه! یعنی خیلی با احساس میگه که چقدر دلش میخواد همراه امام زمان باشه و کاری بکنه و این حرفا.... ولی خیلی جالبه که نماز ظهر و عصرشو 5:30 -6 بعد از ظهر میخونه! کلا نمازش آخرین مرحله ی کاراشه!

چند روز پیش یکیشون گفت من میدونم تو چون هم خیلی به مامان و بابات کمک میکنی هم نمازاتو اول وقت میخونی تو زندگیت موفق میشی...تو دلم گفتم خب توام همین کارو بکن اگه همچین اعتقادی داری ولی زبونمو گاز گرفتم و نگفتم..اون یکی که بالا صحبتش بود و ساعت 6 میخواست تازه نماز بخونه هم تایید کرد..چون با این کمتر رودرواسی دارم گفتم خب توام بخون!! گفت وقت نمیشه! گفتم تو که بیشتر از من میای استراحت!! چطور وقت نمیشه؟؟..داشت توجیه میکرد که بهش ثابت کردم وقتش خیلیم زیاده و خودش تنبلی میکنه...از هر فرصتی استفاده میکنه برای حرف زدن! بعدش خوردن بعدشم دراز کشیدن...من اصلا کاری به این ندارم که دیگران نماز میخونن یا نه و کی و با چه کیفیتی اینکارو انجام میدن!! ولی از ادعاهایی که میکنن حقیقتا در حیرت میشم اینارو که میبینم!!

به اصل قضیه بی تفاوتن اونوقت تو چه فکرایین

جدا گاهی فکر میکنم این حرفاش ناشی از توهماتشه..یا حتی شیطانه که بعضی آدما رو به درجه ای از خود بزرگ بینی میرسونه که تصور میکنن تو راه حق دارن راه میرن و خیلی خاص و نظر کرده ان و هرکاری میکنن درسته!

خدا خودش همه ی مارو هدایت کنه...