آشفته بازار خواب
روزای اولی که ناجی شده بودم خیلی استرس داشتم سر آب! شبها اغلب خواب استخر و میدیدم
اوایل که غریق میگرفتم بعدش تا مدتی قلبم به شدت میتپید و بدنم کمی لرزش داشت
هنوزم بعد از 5 سال وقتی غریق میگیرم همون تپش شدید و همون لرزش هست فقط تو مدت زمان کمتر!
تا جاییم ک از همکارام پرسیدم اونام همینطورن!
چیزی که تغییر نکرده اینه که لحظه غرق شدنشون تا مدتها تو ذهنم میمونه!!
دلیلشم اینه که مدام فکر میکنم اگه دیر رسیده بودم چی میشد؟؟؟
ساعتهای تفریحی به ندرت اتفاقی میافته چون تا مطمئن نشیم کسی شنا بلده اجازه ی رفتن به قسمت عمیق و بهیچ عنوان نمیدیم!
ولی تو کلاسای آموزشی زباد پیش میاد
سه شنبه ام ک جایگزین بودم یکی از شاگردام غریق شد و پریدم گرفتمش منتهی منطقه و موقعیتش بد بود واقعا! متاسفانه ناجیشونم از بس گیج بود خیلی دیر فهمید.. تصاویر این غریقا هیچ وقت از ذهنم نمیره
حرفای همکارمو نمیتونم درک کنم وقتی میگه " دو دقیقه طول میکشه تا غرق بشه پس وقت دارم که عینکمو با ارامش درارم بذارم رو صندلی، کاورمو در بیارم بذارم کنار و احیانا اگر شلوارک یا دامن هم داره اونم با ارامش بذاره کنار و بعد بپره!!!!!"
ناجی اون ظاهر بزک کرده و آروم و بداخلاقی نیست که رو صندلی میبینین!! (گرچه که بعصیا از این شغل فقط ژست و کلاسشو یدک میکشن!) و دوست دارین با سوالای تکراری و حتی درد دل و حرفای بیخود وقتشو بگیرین! ادمی که تو این شغله کابوسای زیادی داره شبها!
خیلیامون تو خواب داد و فریاد میزنیم و با صدای خودمون بیدار میشیم