خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

گوش باز کن

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ب.ظ

امروز سارا اومد.. بعد کلی حرف و نصیحت و گفتن چند باره ی جمله ی " اینقدر وحشی و عصبی نباش روانی!" در ختم نصایحشم گفت " دهنتم ببند دیگه" و رفت به کارش برسه.. 

اعتراف میکنم یه موجود بی اعصاب و قاطیم ولی مگه میشه برای همه توضیح داد چرا؟؟؟!! ناچارم حرفای صدتا یه غاز اینو اونو گوش کنم! فقط گوش کنم!! 

بعضی جاها دوست دارم بزنم رو دور تند و ازون قسمتای زندگیم با سرعت بگذرم

از بس با این بچه ها هی بپر بپر کردم تمام بدنم درد میکنه. بماند چقدر با ناخنا و بازو بنداشون زخمیم میکنن یا چقدر لنگ و لگد میندازن بهم. ساعت آخر حقیقتا دیگه نا ندارم ولی نمیتونم بذارم همینجوری بگذره کلاس

هرچند عین نامردیه این کلاسا هم در حق مربی بیچاره هم شاگردای طفلی! دو جلسه اول دوتا شاگرد داشتم ک یکیشون قبلا مامانشم شاگردم بوده و خیلیم خوب یاد گرفته اما 3تای دیگه فقط رو اعصابن!! پنجمیم که یه بچه 5ساله است و نمیتونم تنهایی بذارمش تو آب ضمن اینکه از بقیم دیر تر اومده...حالا جور این برنامه ریزی مزخرف و احمقانه رو ما باید بکشیم!

گرچه بعضی همکارا براشون مهم نیست و یه جوری سمبل میکنن


پ.ن۱: گشنمه غذا یکم خوش نمک بود و من از شوری متنفرم..کم خوردم

پ.ن ۲: مدتیه به شدت خسته و افسرده ام ... دستم به هیچ کاری نمیره! حتی اتو کردن لباسایی که یکماهه تو نوبتن!


موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۶/۰۴/۲۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.