خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

من هستم، چون..!؟

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۴ ب.ظ

یه وقتا فکر میکنم به اینکه واقعا چی میخوام؟

چرا هستم؟

کارِ منو کسی دیگه نمیتونه انجام بده تو این دنیا؟؟

شده حس کنید یه جایی گیر افتادین؟؟ نه عقب میرین نه جلو میاین!؟

الان بزرگترین آرزوم اینه که بیخیال عالم و آدم باشم

بیخیال هرچی خوب و بده

و فکر میکنم درجا خواهم زد همچنان تا یاد بگیرم واقعا بیخیال باشم

وقتی میدونم از کنترل و اراده ی من خارجه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۱۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.