خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز ۱۹ شهریور ماه مصادف با عاشورای حسینی بالاخره فرصت شد بیام اینجا و به نویسندگیم(مثلا) بپردازم

اولا که تسلیت و التماس دعا

و دیگر اینکه بعلههه ما یک سال مهلت اجاره خونه مون تموم شد و مهندس محترم هم فرمودن هنوز خونه تون ۳ ماه دیگه کار داری تا تحویل (البته طبق قرارداد ۶ ماه فرصت داره و بدقولی نکرده) و صاحبخونه ی محترم هم تمدید نفرمودن و ما ناچار به اسباب کشی شدیم اونم برای ۳ یا نهایت ۶ ماه!

واقعا مصداق کامل " گر گدا معتبر شود ز خدا بی خبر شود" در مورد بعضیا عجیب تناسب داره!!! بقدری مارو ازار دادن تو این یکسال و حق و ناحق کردن که ما با سر از اون خونه اومدیم بیرون!!!

بماند

در حال حاضر در منزل عمو جان به سر میبریم ( بعنوان مستاجر البته و در واحد جدا ) از جهات زیادی برای ما بخصوص مسائلی ک با آقای پدر داریم بسیار عالیه

اسباب کشی و کارای جانبی و کار خودم که بشدت زیاد بود و کم کم داره کم میشه منو هم از پا انداخت کمی تا قسمتی و تنها تعطیلات من در تمام این ۳-۴ ماهی که داشتم همین دو روز بوده!!! تنها تعطیلاتی که هیچ کاریم نداشتم!!

فکر میکردم یه استراحت طولانی در پیش دارم که نتایج کنکور ارشد اومد و دیدم عیر انتفاعی امام رضا قبول شدم

بعله خدارو شکر

نمیخواستم برم اما اطرافیان همگی تشویق به رفتن کردن و گفتن قطعا ارزششو داره..

و خلاصه که همه چیز دست به دست هم داد تا اینجانب ۲۰ روز اینجا نباشم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۸ ، ۱۳:۲۸
سپیدار