خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

من واقعا نمیدونم مردم از گرونی بنزین خوشحالن یا ناراحت؟؟؟ والا از وقتی گرون شده بشدت خیابونا شلوغتر شده!!! همش ترافیکه

حقیقتا دیگه حوصله و اعصاب رانندگی تو ترافیک و شلوغی و این رانندگی های (خیلی عذرخواهم) چهارپا گونه ی خیلی از راننده هارو ندارم

و البته ۳۰ لیتر بنزین در ماه هم کفاف رفت و امدهای بنده رو نمیده ضمن اینکه پمپای گاز هم کمن هم شلوغن و عملا باید کلی بنزین بسوزونی تا بتونی گاز بزنی!! بعدم تا برگردی یه خونش خالی شده! ۲یا نهایتا ۳ روز عمر میکنه..

گرچه از منزل فعلی به دانشگاه و محل کار مسیر مستقیمی نیست اما قصد کردم از فردا بدون ماشین برم مگر در مواقع ضروری

دانشگاهو با یک اتوبوس میشه رفت و استخرم با ۲تا

استخر که کمتر شده و مثل قبل نیست به هر حال

یکم پیاده رویم مفیده قطعا. و کمی سرما رو حس کردن و خلاصه از لاک تنبلی یا شایدم بدو بدویی دراومدن

حالا فردا رو امتحان میکنیم ببینیم چه میشود

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۷
سپیدار

اینکه هی مینویسم دلیلش این نیست که بیکارم اتفاقا کار اینقدر دارم که فکرم مدام درگیره. معمولا هم وقتی کارم زیاده و فکرم زیادتر درگیره مینویسم..

جالبه که جز این سابت بیان تقریبا همه جا فیلتره. گوگل هم باز نمیشه. مپ هم باز نشد ک ادرس مورد نظرمو توش پیدا کنم.. بگذریم

چند وقت پیش ک تو اینستا موجودی بنام ماهان تیموری رو دیدم کمی استوریاش و پیجشو دنبال کردم هیجانی شدم برای تلاش بیشتر.. نه به خاطر رسیدن به پول و این حرفا که البته اونم چیز بی اهمیتی نیست در نهایت ولی برای بیرون اومدن از سردرگمی و اینکه ذات من همین مشغول بودنای دائمیه.. ازون موقع ک قصد کردم هر روز ۶ صبح پاشم اتفاقا هر روز بیشتر تو رخت خوابم فرو میرم :)) ولی تا شب مدام مشغولم دیگه.. دیدم دارم افسردگی میگیرم رفتم سراغ فایلای افلاکی که میگه " همه چیز و بسپارین به خدا و با آرامش مسیرتونو طی کنید نه استرس " 

حالا یه سری از کارای من در جهت کسب درامد کلا با تلگرام و اینستاست -_- 

وقتی قطع میشه ارتباطم با مشتریامم قطع میشه

ذلیل بشین خب

از صب یه عالم فکر کردم و برنامه ریختم که دوجا برم کار انجام بدم و در نهایت هیچ کدومو نرفتم :/ حالا برم که به ادامه کارا و استخر برسم -_-

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۱۳:۴۰
سپیدار

الان یه طوری شده نمیدونم ماشین و بردارم برم به کار و زندگیم برسم یا ماشینو بذارم و بی ماشین برم و کارامو عقب بندازم؟!!

بی ماشین اصلا احساس امنیت نمیکنم! به خاطر اون یه باری ک تو خیابون کتک خوردم 😑

الان با ماشینم البته حس خطر هست! دیروز خییلی خیابونا شلوغ بود. تو این مدت هیچ وقت اینجوری ندیده بودم!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۱۰:۰۱
سپیدار

شماهارو نمیدونم اما من واقعا اعصاب و روانم بهم ریخت!

عصرم که رفتم سرکار بچه ها همه دپرس بودن

یعنی از عید هیچی نفهمیدم

الان تو فکر خرید دوچرخه ام!

هم ورزشه هم پاکه هم جای پارکش همه جا هست هم هزینه بنزینم میاد پایین چون واقعا صرف نداره!

اونایی ک شعار با روحانی تا ۱۴۰۰ میدادن الان بشینن تا منقرض بشه نسل ایرانیا تا ۱۴۰۰

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۲۱:۰۸
سپیدار

ما آدما مدام در حال توجیه خودمون هستیم. بهتره بگم خودمونو به هر شکلی که راضیمون کنه گول میزنیم!!

فرقیم نمیکنه از چه گروه و چه قشری باشیم!

چند روز پیش یه جشنی دعوت شدیم به مناسبت امامت امام زمان

من که نرفتم چون علاوه بر اینکه قبلش استخر بودم، با شناختی که ازون آدما داشتم میدونستم از مجلسشون خوشم نمیاد و ترجیح دادم وقتمو جوری که ددست دارم هدر بدم لااقل!! (ریا نباشه فک کنم نشستم درس خوندم. درس خوندن منم از نشانه های اخرالزمانه حقیقتا! اونم با این اشتیاق!!!)

خلاصه که مامی اومد و از تعریفات فهمیدیم صاحبان جشن عده ای هستن تحت عنوان منتظران ظهور!! این جمع هی گرد همایی تشکیل میدن و حرف میزنن!! راجع به چی؟؟ امام زمان و ..‌

جشن تو یکی از تالارا برگزار شد

همه ام از سر و وضعشون پیداست اوضاع جیبشون اوکیه و هزینه جشن و دنگی دونگی میدن و هرکیم میتوته یه تعداد مهمون دعوت کنه!

حالا تو جشن چیکار کردن؟ مثل سایر جمع های این مدلی که بسیار دیدم و مدتهاست بهیچ عنوات شرکت نمیکنم! یه خانومایی بودن مولودی میخوندن و فک کنم یکیم دف میزده (یادم نمیاد) و از وسط مولودیم پریدن به خوندن اهنگای شیش و هشت و قِر!!

بعد یا قبلشم خانوم جلسه سخنرانی داشتن پیرامون امام زمان و بعضی حاضرینم میگفتن ای بابا چقد حرف میزنه ولمون کن دیگه  :/

دست زدن و شیرینی و میوه نوش کردن و نخود نخود هرکه رود خانه ی خود!!

روز بعد یه نفر از دوستان مامی بهش میگه یه بیمار سرطانی هست که نیاز به پول داره شدیدا تا درمان بشه... مامی ساده دل ماهم ک دیده بود تو اون جشن خانمهای محترم منتظر!!! سرتاپاشون برق میزنه یه پیام به عضوی که ما رو دعوت کرده بود میده و میگه بهشون بگن اگه میتونن کمک کنن تا این ادم برگرده به زندگیش و یه خانواده هم بی سرپرست نشه..

و اما جواب منتظران!!!

فرمودن از روز اولی که ما این جمع و راه اندازی کردیم فقط برای این بوده که شادی ائمه رو نشر بدیم و بشناسیمشون!! اما اینجا خیریه نیست!!!! ما فقط دور هم جمع میشیم و حرف میزنیم و آگاه میشیم!!!!!! و ضمنا کسی هم حق قضاوت نداره!!!! چون کمک کردن زوری نیست و هرکسی شاید خودش جای دیگه به کسی کمک میکنه!!!!

و اسم اینکارو گذاشتن دینداری..‌ اینجاست که با خودم میگم کاش بعضیا دیندار نبودن!!!

واقعا امام زمان ازینکه یه عده شکم سیر یک میلیون خرج کنن دور هم ازین جشنا بگیرن خوشحال میشه اونم در حالیکه یکی با همون پول زندگیش زیر و رو میشه؟؟؟؟

و اینا نه اولیشن و نه آخریش.‌. اطرافمون پر شده ازین دست آدمهایی که فقط یه ظاهرسازی و ۴تاکلمه رو اسمشو میذارن دینداری...

خیلی سعی کردم قضاوت نکنم اما سرتا پای اون مجلس و اون آدما به نظرم مضحکه!!!!

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۸ ، ۲۲:۳۸
سپیدار