خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۳۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

و اما پیشنهاد من به شما!

حوزه کاریتونو مشخص کنید. کاری که بهش مشغولید یا علاقه دارید و بعدها نیخواید بهش بپردازید یا حتی شاید ترجیح میدین سر کار نرین اما تو یه حوزه ای تخصص پیدا کنید و نمیدونین چطور اینکارو انجام بدین؟ بدون اینکه بالاجبار وارد دانشگاه بشید!!

بعد از مشخص کردن حوزه کار یا علاقه، کافیه با مراجعه به اینترنت یا یکی از همین دانشگاه های اطراف لیست کلیه دروس مقطع کارشناسی شو بدست بیارید

حتی میتونید منابع کتابی مورد نظر و هم از گروه آموزشی مربوطه در دانشگاه بگیرید اونا معمولا همکاری میکنن چون میخوان همه رو تشویق به درس خوندن!!! و پول دادن کنن

این لیست از کتابها از اینترنت هم قابل دستیابیه چون شما قطعا یک تعداد عنوان کتاب رو میبینید که تکرار شده در تمام پیشنهادات

حتما حتما از دروس پایه و کتابهای ساده تر شروع به مطالعه و یادکیری کنید

مثلا یهو یه کتاب ۴۰۰ صفحه ای فیزیولوژی باز نکنید!!

ترجیحا کتب پیام نور خیلی توضیحات ساده و راحتی دارن

بخونید به ارومی، خط بکشید، قسمتهای مهم و مشخص کنید، خلاصه برداری کنید، هر کلمه اصطلاح یا هر چیزی هم ک متوجه نشدین تو نت سرچ کنید توضیحات کامل در اختیارتون قرار خواهد گرفت

اصلا عجله نداشته باشید ک یک کتاب فقط تموم بشه!

این کتابهای ظاهرا ساده رو حداقل دوبار بخونید! تا مطلب براتون جا بیافته و بعد میتونید عناوین و کتابهای پیچیده تر و انتخاب کنید. یهو سر خودتونو با یه عالم کتاب شلوغ نکنید!

سوالاتتونو یادداشت کنید و سعی کنید بگردین افرادی ک در اون حوزه تحصیل کردن یا مشغول تحصیلن پیدا کنید و ازشون بپرسید

برای تحقیق در اینترنت هم از سایتها و منابع و مجلات معتبر مثل google scolar  و sid و سایر مجلات تخصصی رشته خودتون با پسوندهای معتبر استفاده کنید

روزانه و منظم برای مطالعاتتون وقت بذارید

اگر پشتکار کافی و تلاش و مطالعه منظم داشته باشید به یکی از متخصصین رشته خودتون تبدیل میشین و میتونین حالشو ببرین!

البته که سعی کنید مطالعاتتون کاربردی باشن 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۷
سپیدار

درسهایی که امروز یاد گرفتم

 

۱- دانشگاه چیزی جز مدرک نیست!

این جمله رو شاید خیلی شنیدیم اما الان باید بگم به عمقش کاملاااا پی برم! واقعیت اینه که شما تو دانشگاه هیچ چیزی یاد نمیگیرید یا بهتره بگم خیلی محدود!!! اما به مدرکش نیاز دارید تا به **بقیه ثابت کنید که یه چیزایی حالیتونه و به هر حال یه سری دروس و گذروندین. اما کیفیت چیزایی که یاد گرفتین کاملا به خودتون برمیگرده! اینکه اونقدر انگیزه و علاقه داشته باشید که دنبال منابع علم و یادگیری باشید یا نه به همون ۴تا کلام ناقص اساتید تکیه میکنید. در واقع شما پول میدین وارد دانشگاه میشین تا در ازای مدرکی که بهتون میدن ۰ تا ۱۰۰ خودتون شروع به درس خوندن کنید

در نهایت اینکه تو کارتون موفق باشید یا نه و اصلا بتونید کار کنید! یا به هر شکلی خودتونو بالا بکشید در حد لیاقتتون بستگی کامل به روابط شما با اساتید دانشگاه و گروهتون داره! اونا هستن که طی انجمن های مخفی درونی به شما اجازه ورود به بعضی حوزه هارو میدن یا نمیدن! صرف نظر از اینکه شما رزومه خیلی قوی و کلی مقاله و ...‌ داشته باشید یا نداشته باشید حتی اینکه کدوم دانشگاه تحصیل کردین!!!!

میدونم اینا خیلی دردناکه و عده ای ممکنه مقابلش بایستن اما متاسفانه واقعیت محضه

 

۲- اساتیدی هستن که در روابطشون با شما بعنوان دانشجوی غیر همجنس توقعات بی ربط و ... دارن!!! چیزی که بوضوووووح تو رشته خودم دارم میبینم و تعداد زیادی از همکلاسیها و ترمهای بالاتری که گیر افتادن تو این حریانات و بعضی راه اومدن به خاطر اینده کاری و وصل بودن اسمشون به اسم یه استاد سرشناس.‌ بعضی علاوه بر این مورد به خاطر ترس از ابروشون چیزی نگفتن و شکایتی نکردن و بعضیا هم متاسفانه باید بگن کاملا هم استقبال کردن چون اینکاره ان... و یه نفر اخیرا شکایت کرده بعد ۲سال که به نتیجه هم میرسه و دیگه ازون استاد دعوت به کار نخواهد شد اما تاثیر چندانی برای کسی که دوهفته در میون بابت دوتا کلاس از تهران ب مشهد میاد و کلا هدفش چیزی غیر از درس و کاره!!! نداره حالا در ادامه میگم چرا..

 

۳- یه سری اساتید هم به محض اینکه حس کنن شما خیلی قوی هستین یا شدین و خیلی جدی هستین که پیشرفت کنید دیگه به هیچ سوال شما پاسخ نخواهند داد!!!! اتفاقی ک برای خودم افتاد‌.. تا وقتی مفاهیم خیلی ساده رو میپرسیدم (چون غیر مرتبط بودم) جوابم تمام و کمال داده میشد اما همینکه نوع سوال پرسیدنام.. جوابهام سر کلاس و فعالیتام تغییر کرد و نشون داد بسرعت دارم پیشرفت میکنم استاد دیگه به هیچ سوالم جواب نداد و اینو امروز مدیر گروه عنوان کرد.‌‌..

 

حالا چرا این اساتید همچنان با وجود حجم نارضایتی ها و مسائل اخلاقی و ناتوانی در تدریس دعوت بکار میشن؟؟؟؟؟

چون مثل قارچ و دقیقا مثل مهد کودکها هر کوچه و خیابونی یه دانشکاه باز شده! همه اینها نیاز به اساتیدی دارن.. اساتید متخصص در همه رشته ها به اندازه کافی نیست یا به دلایل لابیهای بالا که عرض کردم دعوت به همکاری نمیشن و اساتید حق التدریس ک۶ ازین شهر به اون شهر هم میرن زیادن.. خب طبیعتا وقتی ایرادی بهشون گرفته بشه براحتی میگن نمیایم!!! 

 

بازم در این مورد حرف دارم

فعلا‌.‌‌...

 

** منظورم از بقیه صرفا حوزه کاریه وگرنه گور بابای حرف مردم و دوست و اشنا و غریبه که برام سر سوزنی هم ارزش نداره چه تعریفمو بکنن چه بدمو بگن

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۴۳
سپیدار

یهو خیلی سخت میشه.. تلخ میشه.. 

به بزرگی و قدرت خدا که فکر میکنم آروم میشم..

قول دادم

تمام زندگیمو بسپارم و خودم بکشم کنار..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۱۶
سپیدار

تو بدترین لحظات زندگی تنها چیزی که میتونه باعث آرامش بشه معنویاته

پیوستن به اصل وجود یعنی خدا

فقط و فقط با استغفار

بابت همه چیز.. تمام اشتباهاتی که خواسته و ناخواسته مرتکب شدیم.. تمام افکار پریشون و منفی.. همه کم کاریها.. بابت تمام مسائلی که میتونستیم به خدا بسپاریم و ازش دست بکشیم تا درست بشن اما اینکارو نکردیم

یه استعفاری هست به نام " استغفار ۷۰ بند امیرالمومنین" به نظر من بی نظیره

وقتی قلبا میخونی و به معانیش فکر میکنی حالتو عوض میکنه

اینو محمد افلاکی تو کانال تلگرامش داره

پیشنهاد میکنم حداقل یکبار ترجنه فارسیشو لااقل بخونید

بقول اقای افلاکی ما در تمام عمرمون کاری جز استغفار و شکرگزاری نداریم

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۴۸
سپیدار

به استاد پیام میدی که سر فصل بده منبع معرفی کنه سایت و فیلم معرفی کنه... میپرسه مجردی یا متاهل؟ چند سالته؟ ورزش میکنی؟ بدنت توپه؟؟؟؟ بعدم تمرین بده بگه منم اینارو انجام میدم ببینیم کی زودتر فیت میشه!!! عکس بفرست برات تمرین بدم!!!!!!!

استیکر بوس و قلب بفرسته برات

درسم که هفته ای یکبار انلاین از سرش باز کنه!!! نه فیلمی نه رویه درستی درستی.... این بهترین استاد ما بود خیر سرمون که منتظر بودیم باهاش درس ارائه بدن!!!!!

فک کنم اوناییم ک ازش تعریف میکردن بابت همین کثافط کاریاش بوده نه چیز دیگه!

کسی بود که ما تصور میکردیم خیلی موفقه چون روند تحصیل و کارش از دبیرستان کاملا مشخص و منظم پیش رفته خیلی زود دکتراشو گرفته و عضو هیات علمی شده و الان با ۳۴ سال سن وضعیت کاری مالی و تحصیلی و پژوهشی خیلی خوبی داره

ولی متاسفانه از اخلاق جا مونده حسابی!!!

ظرفیت رسیدن به چیزایی که داره رو نداشته و نداره 

خب البته این حرفارو به من نزد و اگه من بودم با توجه به تجارب اخیرم اولا ک نمیذاشتم اینقد صمیمی بگیره چون بر خلاف تصورات قبلی و قلبی خودم که بر مبنای جنسیت افراد باهاشون رفتار نمیکردم و فکر میکردم اگه من کرم ندارم لزوما طرف مقابلم هم باید بفهمه و نداشته باشه! حالا میگم نه!! همه کرم دارن مگه اینکه خلافش ثابت بشه. در نتیجه کلا با همه سرسخت و جدی از همون اول تا اخر! ثانیا اگر هم چنین برخوردی داشت براحتی از کنارش نمیگذشتم..

خدایا هر جایگاه و هر چیزی که قراره بهمون بدی اول اول اول لطفا ظرفیتشو بده بعلاوه مقدار زیادی شعور درک جایگاه خودمون و بقیه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۲۵
سپیدار

اینجا میتونست همچنان کوچه هایی باشه که هر روز آفتاب از صبح تمام کوچه و خونه هاشو پر میکنه تا لحظه غروب

خونه هایی حیاط دار و تو حیاطا کلی درخت میوه

و تابستون هر خونه ای یه ظرف از میوه های حیاطش ببره برای همسایه ها

جایی که با خیال راحت بری بشینی تو حیاطت و از آفتاب لذت ببری و شبها بی نیاز از کولر و پنکه توی بهار خواب زیر سقف آسمون پر ستاره بخوابی و منتظر ستاره های دنباله داری باشی که با سرعت رد میشن

و صبح تعریف کنی برای بقیه که چند تا ازون ستاره ها دیدی

میتونستی مطمئن باشی خونت مال خودته 

هر موقع دلت گرفت میتونی بری تو حیاط راه بری

بری تو زیر زمین و از چشمها دور باشی..

اولین تجاوز از خودمون شروع شد

اونایی که وضعشون بهتر شد و تصمیم گرفتن یک طبقه برن بالا

هیچ قانونی وجود نداشت و نداره که شما حق ندارید جایی که مردم از حیاطشون میخوان لذت ببرن و تو خونه هاشون راحت باشن به حقشون تجاوز کنید!

شما حق ندارید آزادی و آسایش کسی رو سلب کنید!

حق ندارید امنیت کسی رو بگیرید!

شما اگر اپارتمان یا خونه چند طبقه میخواید باید برین تو شهر بگردین پیدا کنین نه اینکه حق و حقوق ۲۰ خانواده رو زیر پاتون له کنید

یکسال تموم این ۲۰ خانواده باید سر و صداهای بنایی شما رو تحمل کنن رفت امد کارگرهارو تحمل کنن گرد و خاک و کثیفی کوچه و اخر سر هم نگاهایی که از طبقه بالا به اتاق خوابشون میرسه..

دیکه باید پرده های اتاقارو شب و روز بکشن ...

و حالا خونه هایی که هر کدوم ۵ تا خونه شدن.. بعضیاشون پول دادن و شدن ۶تا!!!

هیچ قانونی هم جلوشو نگرفت و نخواهد گرفت

کافیه شما پول بدین! حقوق تمام مردم زمین و میتونید زیر پا بذارید

حالا دیگه خبری از حیاطا نیست.. کوچه پر شده از ساختمونهای رنگ وارنگ ۵طبقه و ۶طبقه

دیگه افتاب تو کوچه ها و خونه ها نمیاد چون تمام کوچه ها با ساختمونای بلندشون جلوی افتاب وایسادن

خونه ها بزرگتر و شیکتر و با امکانات بهتر اما بی روح.. کسل کننده.‌. 

یه طوری که دلت میخواد ازش فرار کنی.. و هرجا هم میری همین بساطه

هر روز لعنت میکنم باعث و بانی این اوضاعو

کسی که اجازه داد هوارو بفروشن!!!

هیچ حد و مرز و قانونی نذاشت.. هر روز و هر روز سر و صدای ساختمون سازی و داد و بیداد کارگرا.. رفت و امد مستاجرها و گاهی دعواهاشون سر پارک ماشین و ...

شهر شده مثل یه قبرستون با سنگ قبرهای شیک که مرده هاش شبها بعد از کار از قبرهاشون به بیرون سرازیر میشن و با ماشینهاشون راه ها رو بند میارن..

لعنت به تویی که شهر و شهرهارو حتی بعضی روستاهارو به این روز انداختی...

ما ادما از وقتی غمگین شدیم که شروع کردیم به زیر پا گذاشتن حقوق بقیه..‌

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۱۲
سپیدار

قوانین همه جا هستن و بعضیهاشون غیر قابل شکستن!

قوانینی هستن که ثبت نشدن اما یک منطق بزرگ پشتشونه

یک منطق درست و غیر قابل انکار که بهت میگه

میتونی دوسش داشته باشی اما فقط توی دلت

قبلا هم شنیده بودم بعضیهارو میشه دوست داشت اما نمیشه باهاشون زندگی کرد

معنی اون نمیشه حالا برام روشن شده

شکافها تا توشون نیافتادی کوچیکن اما وقتی بیافتی تازه میبینی چقدر عمیق بودن

میشه بیرون شکاف بود و خاطرات خوب داشت

یا پشت کرد به منطق و افتاد توش و یه جهنم بی انتها ساخت

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۲
سپیدار

اعتراف سختیه ولی من یه نفرو بردم تو رویا شاید نجات پیدا کنه

اما اون تو رویاهاش غرق شد

منم ناچار شدم همونجا بذارمش و بیام

حالا گاهی دچار عذاب وجدان‌میشم..

قوانین بازی رو بلد نباشید باختید!!

هر چیزی تو این دنیا هزینه ای داره حتی رویاها

اگر نمیتونید یا نمیخواید هزینه هاشو بپردازین واردش نشین

به جای اینکه دنیا و آدما رو مطابق خواسته هاتون تنزل بدین تا بهشون برسین باید تلاش کنید خودتونو برسونید بالا

والسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۳۱
سپیدار

دستام درد میکرد

میخوابیدم و باز از درد بیدار میشدم و یکم مالششون میدادم

رفتم جلوی آینه دیدم شونه ی چپم داره میره بالاتر!

بعد دستامو بردم بالا .. داشتم تستای شانه نابرابر و ... انجام میداد

بدون تست هم واضح بود که یه شونم خیلی بالاتره!

بعدش دستم کوتاه شد و یهو دیدم یه بال رو شونه ام در اومد!!

منتظر بودم اون یکیم در بیاد

رفتم به مامان نشون بدم اما ندید بالمو گفت دستات مثل همه شونه هاتم یه اندازه اس

من اما سنگینی بالمو کاملا حس میکردم رو شونم..

 

از بس خوابیدم و نشستم زخم بستر میگیرم تا اخر ماه رمضون

چشمم آب نمیخوره استخرا باز بشن.. تنها جاییه که هیچ پروتکل بهداشتی و فاصله اجتماعی رو نمیتونن توش پیاده کنن!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۱۴
سپیدار

خب استاد جان امروز بعد کلاس آنلاینشون به ما گوشزد کردن که باید طوری درس بخونید که ازش درامد خوبی داشته باشید و فرمودن که طی فعالیت مجازیشون تو این رشته تنها و تنها شبی ۱تومن درامد دارن و منابع دیگه ایم البته دارن که چیزی حدود ماهانه ۵۰-۶۰ تومن درامدشونه "شایدم بیشتر"

ایشون و یه استاد دیگم داریم که هر دو شون از روزای اول مارو امیدوارانه و واقع گرایانه به کسب درامد از این رشته ترغیب و تشویق کردن و راه هاییم پیشنهاد دادن... اما به حال نیاز به اطلاعات بیشتری هست همچنان . به هر حال قضیه فروش جنس نیست بلکه خدماتیه که مستقیما با سلامت و جسم و روح افراد در ارتباطه..

خب این حرفا دو بعد داره اول اینکه به هر حال امیدوارانه است و تشویق کننده برای تلاش و دوم اینکه راه دراز در پیشه تا به اطلاعات و تجربه برسی...

به هر صورت برای هر هدفی باید تلاش کرد بخصوص که اون هدف براتون جذاب و دوست داشتنی هم باشه

رشتم برام واقعا جذابه.. مدتیه تو اینستاگرام اموخته هامو به اشتراک میذارم البته اون بخشهاییش که بیشتر به درد اقشار مختلف میخوره و طی فعالیتهای روزانه بکار میره..

دلم میخواست و میخواد که پیج دومم رو هم با همین مطالب پر کنم تا در صورت قطع اینستا یا به درد نخور شدنش مثل خیلی از شبکه های اجتماعی یا طبق معمول فیلتر شدنش مطالب و مطالعات و تحقیقاتم از بین نره

ولی با گوشی سخته و باید صبر کنم تا این مخابرات لعنتی بیاد سیم کشی تلفن و درست کنه و وای فا و استفاده از سیستم عزیز فراهم بشه

 

پ.ن؛ خیلی وقت بود موزیک گوش نداده بودم و الان در حین نوشتن دارم میگوشم و هی وسط نوشته هامم قر میاد سراغم باز میشینم ادامه میدم :)) دیگه از کسی که با صدای نقاره خونه حرم رقصیده (در کودکی البته) نباید خیلی انتظار داشت

یک پیشنهادم دارم براتون

آهنگ " زِ من یاد کنید " از " پرواز همای" میتونید از ملوبات داتلود کنید. خیلی قشنگه 

 

** آخر هفته ها برا من شبیه اول هفته هاست بسکه شلوغه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۴۸
سپیدار

یه سری گرفتگیهارو گذاشته بودیم تو شلوغیا فراموش کنیم و بعد اینقدر روش خاک بشینه که وقت خلوتی هم نشه بوضوح دیدشون..

یهو دنیا خلوت شد.. یه خلوت ترسناک که فقط و فقط تو رو با گرفتاریات زنجیر کرد.‌.

یه طوری که حتی یه ذره گرد هم روشون نشینه..

 

 

 

پ.ن: وب بعضی دوستان برام باز نمیشه متاسفانه برای همین نمیتونم پاسخشونو بدم 🌹

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۱
سپیدار

نمیگم خیلی زندگی آنچنانی و پر زرق و برقی داشتیم! اتفاقا خیلی هم معمولی بودیم شاید یه وقتا زیر معمولی حتی..

اما چیزی که یاد گرفتیم این بوده که هیچ وقت فخر نفروشیم. هیچ وقت کمبود های ادمارو ب روشون نزنیم. و حتی بالاتر ازون در مواجهه با افرادی که سطح زندگی پایینتری از ما دارن طوری رفتار کنیم که فکر کنن فاصله ای بینمون نیست ک۶ نکنه یوقتی یکی ته دلش آه بکشه..

نمیدونم این شیوه و این کار چقدر درست بوده؟! یا اصلا نبوده..؟! اما جوابی که خیلی وقتا گرفتیم در قبال این تواضع، بدون تعارف سواری دادن بوده! کلا طرف دچار سوء تفاهم شده و توقعش در ارتباط با ما بالا رفته..و ما برای اینکه اون هی دلش نشکنه به رومون نیاوردیم و اونم هی پررو تر شده... و در نهایت کار به جایی رسیده که علاوه بر ضربه ای که بهمون زده بزور خودمونو ازش جدا کردیم..

نمیدونم کجای این معادله ایراد داره حقیقتا؟؟

وقتی تواضع به خرج میدی ادما به جای فهم این موضوع تصور میکنن لابد موجودات خاصین و کم کم حقوق و خواسته ها و احترام و ارزشهای مارو زیر پاشون میذارن... وقتی هم بالاخره تحملت تموم میشه و اعتراض میکنی یا خودتو از مهلکه بیرون میکشی شاکی میشن و هزار انگ بهت میزنن!!!

نتیجه اینکه باید جایگاه خودت و ادما رو همیشه حفظ کرد.. فاصله هارو باید حفظ کرد.. توضع چندان شناخته شده نیست و اغلب ازش سو استفاده میشه توسط طرف مقابل

هر ادمی رو اجازه بدین دقیقا همونجایی بمونه که هست!

رو شانیت خودتون از اول پا نذارید تا دیگران لگدمالش نکنن

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۷
سپیدار

۳روزه میخوام فایلای جدید دو تا درسی ک استاد اپ کرده رو گوش کنم ولی به ثمر نمیرسه!

وسطاش خوابم میگیره.. بسکه صداش یکنواخت و خواب آلوده و حرفاشم تکراریه!

یعنی اینقدر تکرار میکنه که رسما اسفالت میشیم

بدتر ازون اینه که هدف ازین دو درس بکل نامعلومه برای همه!!

باز بدتر از این هم هست و اون اینکه مطالبش بشدت شبیهن طوریکه تشخیص نمیدی کدومش کدومه؟

منم در حق هودم نعمت و تمام میکنم و میرم رو تخت دراز کش با بالشت و پتو گوش میسپارم که اگه خوابم گرفت سریع اجراش کنم

از بس اینروزا کمبود خواب دارم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۹
سپیدار

یه روزی یه جایی توی زندگیت باید بفهمی اگه به چیزایی که تو زندگیت خواستی نرسیدی خیلیش دست خودت بوده

قطعا یه دوره هایی از زندگیت کوتاهی کردی.. راضی شدی به کم! کم بودن خودت و توقع داشتی همه همونطور که هستی تورو بپذیرن .. دلیلش هرچیزی میتونه باشه.. محیط زندگی، خانواده، دوستات و روابط خیلی مهمن

شاید بارها پیش بیاد موقعیتا یا ادمهایی رو از دست بدی به خاطر همون کمبودهایی که هیچ وقت زحمت تغییر و تعمیرشونو به خودت ندادی

چون انداختن تمام تقصیرا گردن زمانه و قسمت و خانواده و شرایط خیلی راحت تر از پذیرفتن مسئولیته

وقتی بپذیری مجبوری تلاش کنی اما وقتی گردن بقیه بندازی تو یه قربانی بی اختیار هستی که هیچ کاری نه میتونی و نه میخوای که انجام بدی

معادلات زندگی زیادم پیچیده نیست.. کافیه درخواست کنی تا بفهمی

شاید تو سن ۲۰ سالگی شاید ۳۰ سالگی یا ۴۰ یا بیشتر.. اینو بفهمی

من معتقدم همه ادما بین ۳۰ تا ۴۰ سالگی اینو میفهمن اما اونچه ادمارو ازینجا به بعد از هم جدا میکنه مسئولیت پذیریه. اگر پذیرفتی و سعی حقیقی در تغییر گرفتی قطعا مسیرت عوض میشه اما اگر بهانه اوردی روزبروز ببشتر غرق میشی..

آدما برای چیزایی که میخوان باید تلاش کنن و قدمهای متفاوت بردارن

نشستن و منتظر شانس و اقبال بودن یا به امید ترحم دیگران روزگارو سپری کردن ادم و جز به ته چاه جای دیگه ای نمیبره..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۰۰
سپیدار

بعضی وقتا انگار هیچی سر جای خودش نیست

یا شایدم من خیلی عجولم

و خیلی متوقع!

متوقع از خودم که تا این سن باید زندگیمو به یه جایی رسونده باشم اما...

خب البته من دیر تصمیم به استقلال کامل گرفتم و تا قبل از اون همچنان درگیر ترسها و حرفهای خانواده و ... بودم

شاید این خاصیت بالا رفتن سنه که انتظار داری رو حرفت بیشتر ازینا حساب کنن و بهت اعتماد کنن اما نمیکنن.. 

شاید اگر این وضعیت و اینهمه تو خونه موندن و بیکار شدنم نبود اینقدر به این چیزا فکر نمیکردم

دلم نمیخواد از کسی برای خودم نردبون بسازم حتی اگر اون فرد پدرم باشه..

نمیدونم 

شاید نسبت به موقعیتی که داشتم و دارم توقعم از خودم زیاده..

شاید ساده ترین راه کم اوردنه.. 

ادمیزاد چون فکر میکنه همه چی رو خودش باید درست کنه و خدای به اون بزرگی رو یادش میره افسرده و غمگین و پریشون میشه

اصلا چرا من اینهمه تو خونه ام همش؟؟

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۸
سپیدار

نمیدونم الان روزای خوبمونه یا وقتی که کل طبقات اجاره و فروش رفت و سایرین هم اومدن نشستن؟

هنوز رفت و آمد کارگرا داخل ساختمون هست.. یه سری خورده کاریا مونده و از کنار دیوار پارکینگ جمع نشده. رفت و آمد بنگاه دار و مستاجرا هم هنوز هست.. ریزه کاریای خودمونم هست مثل خط تلفن خودمون ، خرید خط تلفن جدید برای طبقه ای ک دست مستاجره، خرید خورده ریزه های خونه.. امروزم بالاخره برای طبقه بالا مهتابی و اینه و ملزومات سرویس و حمام گرفتیم با پدر جان

واسه خودمون که میخواستیم مهتابی بگیریم اون مدلی ک میخواستیم یارو گفت نیست دیگه تو بازار خیلی لامپاش کمه! بعد یه مدل ال ای دی داد که خوشگل و پر نوره اما نصبش خیلی افتضاحه .. امروز رفتیم یه مغازه رو بروش و دقیقا از همون که میخواستیم یه عالمه داشت ! 

همه صاحبخونه ها یا مستاجرا که بیان بشینن دیگه تکلیف همه چیز روشن میشه

خورده کاریا هم تمام میشه و دیگه بعدش ما میمونیم و همسایه های جدید..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۳۳
سپیدار

اومدم تبلیغ نقره جات یه اشنایی رو گذاشتم تو پیجم، عکس یه ست که دو سال پیش ازش گرفته بودم و یه جفت گوشواره که چند ماه پیش خریدم و گذاشتم استوری.. گفتم ک من اینو خریدم از فلانجا و خوبه و ازین حرفا.... ملت اومدن گفتن قشنگه مبارک باشه :||

ینی واقعا واضح نیست؟ :)))

 

پ.ن:

دوست دارم بیان بهم بگن از فردا باید بری یه روستای خیلی خوشگل و خوش اب و هوا و محروم اونجا کار کنی یه دونه خونه ۵۰ - ۶۰ متریم بهت میدیم همین

و من با سر برم.. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۴۸
سپیدار

چرا مخابرات نمیاد سیم تلفن و وصل کنه به ساختمون :(

حضوری رفتم نشستن اونجا میگن زنگ بزن ۲۰۱۱۷ اعلام خرابی کن :|

ای خدا

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۴۸
سپیدار

میگن مربیا رو نریزین تو معلما :))) شهید مطهری حتی یک روز هم باشگاه نرفته بود :))) "استخرو نمیدونم رفته بود یا نه"

والا ما مربیا خودمونم گیج شدیم دیگه کی باید پذیرای تبریک باشیم روز معلم یا روز مربی یا هر روز؟

ولی اوناییم که معلم ورزشن میگن مدرسه کلا مارو حساب نمیکنه :/

هی هی هی اکه بدونید که ذهن سالم در بدن سالمه بیشتر مربی جماعت و تحویل میگیرین

من خودم به معلم رقص سالها پیشم تبریک میگم هر سال روز معلمو و بعدش یهو این جمله میاد تو مغزم که " معلمی شغل انبیاست " :|

خلاصه که اگه معلمین روزتون مبارک

اگرم مث من مربی هستین بازم ب نظرم روزتون مبارک 

اصلا هرکی هر چی یاد میده روزش مبارک :))

دیگه فک کنم به شیطانم باید تبریک بگم :))

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۱
سپیدار

در دوران خماری بسر میبرم!

تا وقتی وای فای وصل بود راحت وصل میشدم و تو اینستا میچرخیدم تو نت سرچ میکردم با فراغ بال... هعیییی حالا از ۵شنبه پیش ک اسباب کشون کردیم تازه اینجا فهمیدیم سیمای تلفن و قطع کردن و دیگه ام وصل نکردن و من هر روز دست ب دامن مخابراتم بلکه این ذلیل مرده ها بیان سیم کشی کنن... ازونجا که نت همراه هم بسیار خوب و شریف!!!!! تشریف دارن نمیشه روش حسابی باز کرد

و چقدر این دوران سخته!

البته که جستجوهای من در راستای کسب علم و دانش بوده و هست.

 

پ ن۱؛ خداکنه زود یکی دوتا همسایه بیاد. ساختمون زیادی سوت و کور و خلوته 

پ ن ۲؛ هی به خودم میگم ریلکس باش حرصم نخور ✋ قطعا درست میشه

۴اثر اسکاول شین خیلی خوب بود. حالا دارم دوباره خدا هوای تو را دارد و میخونم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۲۴
سپیدار

تحقیقات علمی روانشناسی نشون داده منفعل بودن همیشه آسیب زاست

یادم نمیاد اون خانوم روانشناس کی بود اما یه برنامه ای میچینه و تو یه سالن بزرگ میره روی سن و میگه هرکسی هر کاری دلش خواست میتونه با من انجام بده

یه میز هم کنارشه و انواع ابزار و وسایل روشه

اوایلش با بوس و بغل شروع میشه ولی انتهاش خیلی ترسناکه

چندین تجاوز جنسی و حتی یک نفر قسمتی از بدنشو با چاقو ... بگذریم

تا پایان جلسه خانوم روانشناس هیچ حرکتی نمیکنه و ممانعت از هیچ عملی نمیکنه اما بعد از پایان زمان مقرر به محض اینکه حرکت میکنه و از حالت انفعال کامل خارج میشه افراد حاضر در سالن فرار میکنن!!!

چهره خانوم علاوه بر اینوه به خاطر رنج و دردهایی ک همون یک ساعت تجربه کرده بسیار ناراحت کننده شده بود بخشی از موهاش هم سفید شده بود!!! و البته بخش دیگه قضیه این بود که مردم تا وقتی اون فرد هیچ واکنشی نشون نمیداد همه جور حرکت وحشیانه و عیر انسانی انجام دادن اما به محض اینکه انفعال تموم شد خودشون تحمل رویارویی با فردی که چنین بلاهایی سرش اورده بودن نداشتن! و در واقع توان رویارویی با اون روی وحشتناک خودشونو نداشتن!!!!

پس هیچ وقت انتظار نداشته باشید وقتی مدام در مقابل فردی کوتاه میاین اون خودکار متوجه این لطف شما بشه و قدرشناس باشه

واقعیت کاملا متفاوته

بایستید در مقابل تمام کسانی که در هر جایگاه و موقعیتی، شما و خواسته ها و عواطفتونو نادیده میگیرن! و کاملا واضح و روشن خواسته ها و خطوط قرمزتونو عنوان کنید و پاشون وایستین

زمانی میرسه که خیلی ازین ادمها از زندگی شما خارج میشن و اونوقت متوجه میشین "ارزشها" تون چقدر ارزشمند بودن..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۰
سپیدار

اینکه بهم ریختگی حالم از چیه و چرا روز بروز بیشتر میشه گاهی با دلیله گاهیم بی دلیل.. یا لااقل دلایل ناشناخته

اما اینکه چطور خوب بشه راه هایی هست

۱- خوندن کتابهای خودیاری 

۲- مراقبه

۳- گوش دادن به فایلای افلاکی

۴- راه رفتن تو پارک و دار و درخت و طبیعت

از اسفند ک به خاطر ریه های نازنین نصفه نیمم بیرون نرفتم جز یبار ب دلیل ماموریت مامی و چند بار اخر هم برای خونه و ...

دو سه هفته اخیر هم به خاطر اسباب کشی از بقیش جا موندم کلا

نتیجش میشه اینکه جنی شدم حسابی

حالا باز باید خودم و از جنی بودن در بیارم

دوباره کتاب

مراقبه

بیرون

اصن بذار کرونا بگیرم بمیرم -_- ولی از افسردگی نمیرم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۰۷
سپیدار

کلاس بازتوانی هفته گذشته دقیقا روز اسباب کشی بود

امروز داشتم به لطف تکنولوژی پیشرفته!!! گوش میدادم بقدری کیفیت افتضااااااح و استاد بی حوصله بود که دیگه داشتم خودمو میزدم و زمین و زمان و فوش میدادم

صدا یا قطع و وصل میشد یا ضعیف بود... استلدم سوال میپرسیدن میگفت گوش ندادین توضیح دادم :| سوالم نمیپرسیدن میگفت معلومه همه تون خوابین :|

کلاس ۱ساعت و نینه رو هم تو ۱ساعت تموم کرد!!!

خدایا اون نفری ۴میلیون و که از جیب ما میره تو جیب اونا وسط حلقشون نگهدار که نه پایین بره نه بالا بیاد

الهی آمین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۰۳
سپیدار

کابل تلفن کلا قطع شده خداکنه خط هنوز به اسم خودمون باشه..

این تعمیرکارم اینهمه راه اومد و الکی..

کلید ورودی در جنوبی هم خرابه درو باز نمیکنه

کارگر افغانی ساختمونمون که حالا ساختمون بغلی کار میکنه خیلی پیگیره طفلی

حالا از ماشینم چرا روغن میریزه؟؟؟؟؟؟

😭😭😭😭😭

حوصله ندارم دیگه دنبال هیچ کاری برم اصن 😭😭😭

درسم نمیخوام بخونم 😭😭😭

اصن چرا الان ماه رمضونه😭😭

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۱۱
سپیدار

یه طوری عرصه رو به اطرافیانتون تنگ نکنید که ارزوی نبودنتونو داشته باشن..

 

من اما خودم آرزو دارم که نباشم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۱
سپیدار

یه قهوه میزنیم و بیدار میمونیم به عشق درسای عقب مونده تو این یک هفته!

دلم برای استخر و پریدن تو آب یه ذره شده :(

خونه باید استخر داشته باشه..

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۵۰
سپیدار

بالاخره جا به جا شدیم

گرچه هنوزم در حال جابجایی هستیم همچنان

جا به جایی که چه عرض کنم باید بگم زیر و رو ..

هیچ وقت خونه تونو مشارکتی نسازین

اگر مجبور شدین فقط بفروشین برین جای دیگه

اگر بسازین بعد ۲سال سرگردونی متوجه میشین جز ضرر چیزی نداشته براتون

اسباب کشی و هزینه هاش و وسایلی که این وسط به خاطر جابه جایی خراب میشن

اعصاب خوردی اسباب کشی ازین خونه به اون خونه

در نهایت هم ساکن خونه ای میشید که کامل نیست و یه عالم باید خرجش کنید..

و دنبال کارای ریز و درشتش اعصاب بذارید

و مهندس سازنده هم چیزی رو که تف مال شده و ناقص بهتون داده رو هیچ وقت کامل و درست نمیکنه و مسئولیتشو به گردن نمیگیره..

و همه ی اینا وقتی یک ادم غرغرو و بد اخلاق که هیییچ کمکی هم نمیکنه باهاتون باشه چند برابر میشه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۵
سپیدار

حس میکنم به روحم تیر اندازی شده

نه نه! باید بگم ترور شده..

نیاز به دوا و درمون داره

کاش میشد مغزتو برداری و توشو نگاه کنی بعد یه چیزایی رو از تدش پاک کنی

یه گزینه ام داشته باشه پاک کردن واسه مخاطب

برا اون وقتایی ک مخاطبینت چیزایی میگن یا کارایی میکنن که روحت آزرده میشه

خدایا این ادما چی بودن خلق کردی آخه؟؟

بعدم گفتی اشرف مخلوقات

والا بعضیاشون انتر مخلوقاتم نیستن چه برسه اشرف

 

مطمئن نیستم با رفتن تو خونه جدید حتما حالمون خوب میشه! اما میدونم ازینجا باید بریم حتما تا بهتر بشه..

 

برام دعا کنید.. شمع روشن کنید.. به خاطر روحم 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۵۶
سپیدار

 

درد داره وقتی تمام عمر فکر میکنی پدرت قوی ترین مرد عالمه..

نمیذاره کسی به ناموسش چپ نگاه کنه چه برسه صداشو بلند کنه!

بعد ببینی تو موقعیتای حساس خودشو میکشه کنار...

جای اینکه پشتیبان باشه مقابلته..

هعی.... این ازون زخماست که هیچ وقت و هیچ جوری خوب نمیشه.. 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۷
سپیدار

باید یاد بگیری هیچ تکیه گاهی تو این دنیا وجود نداره جز خدا

شایدم برای بعضیا باشه ولی برای همه قطعا نیست

نمیدونم اون لحظاتی که حقیقتا به این واقعیت میرسید چیکار میکنید؟

اینم نمیدونم چرا هنوز عده ای از ادما دنبال یکی میگردن که بهش تکیه کنن!!

آدم باید به اون نقطه برسه که حقیقتا و قلبا بفهمه جز خدا نباید به کسی یا چیزی امید ببنده

حتی به نزدیکترین کسانش مثل پدر مثل مادر

باید تنهایی رو با همه وجود درک کنی و این حقیقت تلخ و بپذیری که همه چیز و همه کس وسیله ان تا حضور خدا رو بفهمی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۴۸
سپیدار

این وقت صبح صدای پرنده ها انگار از بهشت شنیده میشه

همینقدر زیبا و دلنشین و شگفت انگیز

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۴۳
سپیدار

برای بعضی از دلگیری ها و دلتنگی ها هیچ چاره ای نیست

درست مثل خونه ویلایی کلنگی که خرابش کردی و جاش آپارتمان ساختی

هرچند که مجبور بودی

هرچند که خونت قشنگتر و بزرگتر شده باشه

اما باز دلت میگیره و برای خاطراتت تنگ میشه..

ولی هیچ وقت نمیتونی برگردی به خونه قبلیت

با اینکه خیلی دوسش داشتی اما نمیتونستی توش زندگی کنی..

تازه میفهمی زندگی پر از تناقضه

دوست داشتنی هایی که نمیتونی نگهشون داری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۱۱
سپیدار

روزی که غر زدنای ددی جان که بصورت زنجیر وار تو هر موضوعی هر نیم ساعت یکبار برام اونقدر عادی شد که نشنیدمشون!!! اون روز میتونم ادعا کنم قوی ترین موجود روی زمینم

و باز هم اسباب کشی

اسباب کشی نه! اسبابِ آدم کُشی!!

کل وسایلات تو کارتنه اونوقت مهندس که دو هفته پیش قول تحویل داده بهت هنوز ات اشغالاشو جمع نکرده و..‌

و مهمونی خدا هم که از رگ گردن بماند از نفس کشیدن به ما نزدیکتره

خدایا فقط صبر بده صبر نا تمان و نا محدود!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۴۵
سپیدار