خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیلی برونته» ثبت شده است



رمان " بلندیهای بادگیر" نوشته ی "امیلی برونته"

شاید حقیقتا اونقدرا داستان هیجان انگیزی نداشت اما همون چند صفحه ی اول .. خوابیدن آقای  لاک وود توی اون اتاق مخوف و روح سرگردان کاترین که سعی داشت از پنجره داخل اتاق بشه ... منو وادار کرد تا انتها این کتاب چهارصد و خورده ای صفحه رو بخونم! تا ببینم کاترین کی بوده؟ چه سرنوشتی داشته؟ کشته شده یا مرده؟ و ...

بیشتر از اینکه یه کتاب رمانتیک عاشقانه باشه یه رمان ماجراجویانه است و باید بگم صحنه های عاطفی خیلی کمی توش دیده میشه

تو کتاب یه شخصیت مذهبی منفور هست! و شاید القای این موضوع به خواننده میخواد باشه که یک آدم مذهبی لزوما یک آدم ریا کاره! عنوانی که اغلب پشت سر نام اون پیرمرد توی کتاب آورده شده

تضاد طبقاتی هم به شدت تو این کتاب خودشو نشون میده! اینکه ارباب میتونه هر بلایی سر مستخدم و نوکر خودش بیاره! به خصوص تحقیر و توهین از همون کودکی تو ذهن متمولین نقش میبنده و همین مساله هم باعث عمیق تر شدن این شکاف بین دو گروه و پیدایش عقده های حقارت در گروه زیر دست میشه

توجه زیاد به ثروت و دارایی طرف مقابل چیزیه که تو تمام رمانای خارجی بهش برخورد کردم. طوری که افراد قبل از ازدواج محاسبه میکنن زن/مرد مورد نظر چقدر املاک داره و بعد از فوت چقدر ارث میبره؟؟!!

به هر حال به نظرم کتاب جذاب و خوبی بود

تصویر روی جلد کتاب و نمیدونم چیه و تصویر بالا از روی فیلمش برداشته شده


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۲۱:۱۴
سپیدار