خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعصب» ثبت شده است

خوبه که آدم هر از گاهی به اونچه هست و مسیری که داره میره شک کنه!

حتی به ارزشهاش

چقدرش قلبیه و چقدرش ظاهرسازی.. 

اینجاست که میفهمی رو بعضی چیزا تعصب داری فقط!

ریشه تعصب هم احتمالا منطق درستی نیست

از دیشب که مینا گفت مردشور اون سبک زندگیتو ببرن این چه وضعشه... (از گفتن بقیش معذورم) بیشتر به فکر فرو رفتم!

زندگی ۳۱ سالگیم باید با زندگی ۲۱ سالگیم تفاوت اساسی داشته باشه

در نوسانم

تغییرات همچنان کم و بیش در حال رخ دادن هستن

قانع نیستم به اینی که تا حالا شده

دیوارارو کم کم دارم میریزم . رو سر خودم نریزه صلوات!

چرا الان بیدارم؟؟

سبک و سیاقم و باید در مورد خیلی چیزا عوض کنم

تابوها باید بشکنن


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۰
سپیدار