خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولوی» ثبت شده است


✔ قاعده بیست و هفتم: این دنیا به کوه می ماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را میشنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک میابد. اگر سخنی شر بر زبان برانی، همان شر به سراغت می آید. پس هر که درباره ات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز میبینی که همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون میشود.

✔ ابتدا باید تنها ماندن در میان جمع را بیاموزد، بعد هم یکی کردن جمع درونش را.
اول میگویی : در دنیا فقط من هستم
بعد میگویی : در من دنیایی هست
و در نهایت میگویی : نه دنیا هست نه من هستم

✔ قاعده سی و یکم: برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد. بعضی ها حادثه ای را پشت سر میگذارند، بعضی ها مرضی کشنده را، بعضی ها درد فراق میکشند، بعضی ها درد از دست دادن مال... همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می آورند برای نرم کردن سختی های قلب. بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم، بعضی هایمان اما افسوس که سخت تر از پیش میشویم



*** این کتاب باید خورد! خوندن تنها کافی نیست.. خیلی عالی بود و حتما دوباره میخونمش

ماجرای زندگی "الا" خانوم ویراستاری که کتاب ملت عشق برای ویرایش بدستش رسیده . کتابی راجع به شمس و مولوی.. و این خانوم چنان شیفته داستان و نویسنده میشه که مسیر زندگیشو تغییر میده

اما زیباترین قسمتها برای من همون داستان شمس و مولویه که داره پیش میره.. نحوه اتصال و جدایی این دو نفر


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۹
سپیدار