بر تو مبارک باد عید قربان! اینک «ز هرچه رنگ تعلق پذیرد»، آزادى!
يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۰، ۰۸:۵۸ ق.ظ
ابراهیم، خلیلالله بود
و پروردگار، عزیز و بلندمرتبه است. چگونه در یک سینه هم عشق خدا جولان دهد و هم عشق
به فرزند
آزمون بندگى شروع شد. باید قلب ابراهیم صافی شود؛ زلال و یکدست و غیر خدا در آن
هیچ نماند، حتی به قدر عشق پدری سالخورده به پسری مانند اسماعیل!
به سودای جهان، عاشق، دلیر است
همیشه عشق، قربانىپذیر است
همیشه قرب دل در وصل عشق است
موحد بودن ما اصل عشق است
بر خود نهیب میزنم: تو چه چیزی در هزار توی قلبت پنهان کردهاى؟ تو که به شیوه
ابراهیم تمسک میجویی، امروز قربانىات بر آستان ربوبیت چیست؛ مال، مقام، فرزند؟
بنگر و با خودت محاسبه کن چه چیز دستان تو را به این دنیا بند زده است و تو را
اینگونه لنگان و پای بسته واگذارده!
وقت امتحان است، ولی اینبار مثل همیشه نیست. فرمان الهى بیپرده و مستقیم نمیرسد.
به خود میاندیشم. آیا آن اندازه بندگی آموختهام که چون از دوست اشارتی در رسد، از
من به جان و سر دویدن باشد؟ آیا اینگونه ابراهیموار، دلباخته محبوب شدهام یا
خود را پشت هزار چون و چرای بیهوده پنهان میکنم تا گوشهایم فرمان او را نشنوند و
چشمانم راه حقیقت را نبینند؟
در راه وصال محبوب، نخست باید شیطان کمین کرده در وجودت را سنگباران کنى. باید بر
سینه سیاهش مُهر ناامیدی بکوبی تا مسیر، از سایههای سیاه وجود تهی گردد و پای دل
در سنگلاخ وسوسه نلغزد و این شد داستان رمی شیطان رجیم!
«علایق» را سر میبری و اینک «لایق» الطاف ویژه رحمانی میشوى. خدایان دروغین را از
کعبه دل بیرون میکنی تا جمال روشن حق را بیپرده دریابى.
مبارک باد عید قربان ، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس . . .
۹۰/۰۸/۱۵