مادر یعنی...
يكشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۰، ۰۴:۲۷ ق.ظ
بالاخره ریحانه هم رسما و واقعا مادر شدیه هفته اس محمد صدرا پا تو این دنیا گذاشتهاینقده زنگ بهش نزدم که خودش اس داد اگه وقت کردی یه زنگ بزن!!!البته یه بار زنگ زدم جواب نداد بعدشم گفتم یه موقع بی موقع زنگ نزنم خواب باشه و ...اینم از اون دست مادراست که حاظر نشد رنج زایمان طبیعی رو تحمل کنه و از شیوه سزارین استفاده کردو الانم واسه همینه که یه هفته اس افتاده...داشتم فک میکردم بیخود نیست بچه ها هرچی میگذره به پدر مادراشون بی مهر تر میشنمادرا حاظر نمیشن به خاط بچه شون بمیرن و زنده بشن هرچند ضررای جسمیش تا سالهای سال به خودشون برمیگردهبعدم تا بچه یه ذره بزرگ میشه خانوم یادش می افته باید درس بخونه و بره سر کار!!!!!اون بچه به دست مادر بزرگ رشد میکنهبعد مهد کودکبه نظر من بچه ای که اینجوری بزرگ بشه دیگه بچه ی ما نیستاونوقت اون بچه هم که بزرگتر میشه جای اینکه عصای پیری پدر و مادر باشه میفرستشون مهد کودک بزرگسالان!! خانه سالمنداندرسته درد وحشتناکی داره که غیر قابل توصیفه اما عوضش خدا گفته تمام گناهای مادر و پاک میکنهدرست مثل بچش که تازه متولد شدهاگه این کار که ما غربیا یاد گرفتیم خوب بود چرا واسه خودشون ممنوعه؟؟؟؟خوبه که آدم بیشتر فکر کنههمیشه بهترین راه کوتاهرترینش نیست
۹۰/۰۹/۰۶