خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

اربعین

شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۳۵ ب.ظ
از دیشب نم نم بارون بود تا صبح البته گاهیم تند تر و گاهیم همراه با برف صبح دیگه دونه های برف درشت شدن رفتیم حرم...طبق معمول یه جای دور پارک کردیم عجب جمعیتی...نزدیک نماز بود .واسه همین همه درا رو بسته بودن زیاد سرد نبود اما چون برفش آبدار بود همه خیس شده بودن خیلیا بیرون تو صحنا بودن و این طرف و اون طرف میرفتن تا بلکه دری باز باشه و برن تو اما.... همه پناه برده بودن اطراف صحنا زیر سایه بون رواقا و حجره ها وقتی اذان دادن....اول یه پسر جوونو دیدم که جلوی یکی از همون حجره ها کفشاشو درآورد و وایساد نماز خوند.... بعد مردای دیگه هم اومدن بعد که راه افتادیم دیدم خیلیا همین کارو کردن و زیر سایه بون حجره ها وایسادن نماز میخونن هم زن و هم مرد وارد صحن جمهوری که شدیم فک کردم اشتباه اومدیم اول آخه دیدم زیر اون برف شدید مردم فرشارو پهن کردن و وایسادن به نماز.... خدا از همه شون قبول کنه خیلی صحنه جالبی بود اسم تک تکتون یادم بود و این دومین برف زیبای مشهده که نشسته رو زمین و همچنان ادامه داره خدایا شکرت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۰/۲۴
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.